Always in my heart 💚💙 :)
24 historias
Mr taster  [Larry.Stylinson]  por kimo_blue
Mr taster [Larry.Stylinson]
kimo_blue
  • LECTURAS 54,004
  • Votos 12,137
  • Partes 23
[{کامل شده}] برای این که تو مسابقه بزرگ آشپزی ایتالیا شرکت کنی نیاز داری یه سر آشپز موفق تمام فوت و فن پاستا پختن رو بهت یاد بده و چه سر آشپزی میتونه بهتر از لویی تو یک ماه از هری یه ستاره برای آشپزی ایتالیا بسازه؟؟ Lou, top Happy ending °°^^{Cover by notoriouse} °°^^ تاریخ شروع : 22 اسفند هزار و سیصد و نود و نه. 1 #boyxboy 1 #harry
Angel [L.S] por stillunknowwn
Angel [L.S]
stillunknowwn
  • LECTURAS 87,178
  • Votos 17,805
  • Partes 64
[Completed] *Under edit* هری به خاطر دوست صمیمیش و تصمیم‌های غلط اون وارد ماجرایی می‌شه که باید از تنها دارایی به جا مونده ازش مراقبت کنه. اما ورق‌ها تک‌تک برمی‌گردن و می‌فهمه واقعیت هیچوقت اون چیزی نبود که فکرش رو می‌کرده. وقتی تنها چیزی که حس می‌شه درده، چه می‌شه که یک نفر مرهم باشه؟ پی‌نوشت: در این کتاب تمرکزی روی تاپ یا باتمی کاراکتر‌ها نبوده. [Larry Stylinson Fanfiction] Written by: unknown. Start: 18.sep.2019 The end: 16.may.2021
Friends with complication (Completed) por larry_shiiper
Friends with complication (Completed)
larry_shiiper
  • LECTURAS 80,427
  • Votos 11,766
  • Partes 65
چی میشه اگه هری و لویی به جای اینکه با هم باشن، عاشق همزادشون بشن؟ جایی که تاریخ بهم میریزه و هری، شیفته لوکاس تاملینسون میشه و لویی برای هرولد توییست جون میده فراتر از یه لری معمولی Larry × Hucas × Houis {پارت cast رو حتما ببینین} warnings : smut, alpha/beta/omega written by @lavinous
illegal|l.S por nilostylinson
illegal|l.S
nilostylinson
  • LECTURAS 122,539
  • Votos 24,750
  • Partes 63
عشق؛یک اتحاد دونفره‌ای است،علیه جهان. در سال [۱۹۴۰] و در پی شروع جنگ جهانی دوم، خانواده لوییِ نوزدَه ساله جلوی چشمانش به دست سربازان نازی به قتل می‌رسند. تلاش‌های لویی برای انتقام بی‌فایده‌ست! سرانجام، دستگیر شدنش سرنوشت او را با سرنوشت ژنرال هری استایلز گره می‌زند. Genre// War, Romance
Sea's whisper [L.S | Z.M] por Namelessaa
Sea's whisper [L.S | Z.M]
Namelessaa
  • LECTURAS 193,928
  • Votos 44,402
  • Partes 60
«بهش میگن زمزمه ی دریا و اون بزرگ ترین رازی که دریا توی خودش قایم کرده.»
Nobody could take my place [L.S] por Faee_horan
Nobody could take my place [L.S]
Faee_horan
  • LECTURAS 19,085
  • Votos 4,769
  • Partes 35
[On Hold] هری رنگین‌کمانی بود که عمر کوتاهش لویی را می‌آزرد. از لحظه‌ای که باران گرفت تا هنگامی که پرتوهای خورشید تجزیه شدند و روی آبیِ آسمان هفت رنگ زدند، لویی رنگین‌کمانش را پرستید. حتی هنگامی که باران بند آمد، خورشید پشت ابر پنهان شد و رنگین کمان، زیبایی‌اش را از آبی گرفت لحظه‌ای در پرستیدنش کوتاهی نکرد. لویی عاشق هری بود حتی بیش از مقداری که آسمان عاشق رنگین‌کمان بود.
i sleep naked ➸ larry stylinson por uniquelyxlarry
i sleep naked ➸ larry stylinson
uniquelyxlarry
  • LECTURAS 31,311,765
  • Votos 1,103,355
  • Partes 88
"you're so small." as if to prove his point, louis squeezed harry tightly in his arms, and harry just scrunched up a little bit, snuggling his head impossibly farther into louis' chest. "my pretty paper doll." and when louis squeezed him again, placing a shaky, yet warm kiss on harry's cold forehead, harry felt his heart feel that way again, he felt love. a soft flutter, that even the most self control in the world couldn't stop. he loved louis. he loved him even though he didn't want to, he really didn't. okay, maybe a little. *** 1ST PLACE IN THE HOLIDAY 2014 BROMANCE AWARDS FOR FAMOUS LARRY STORIES. #2 in Fanfiction #1 in One Direction
I Don't Ever Forget ~[L.S]~ por Shishimoon
I Don't Ever Forget ~[L.S]~
Shishimoon
  • LECTURAS 9,240
  • Votos 1,882
  • Partes 24
[completed] + چرا فقط فراموش نمی‌کنی؟ _ چون نمی‌خوام. نمی‌خوام تو هم بری و تنها خاطره‌ای که ازت داشته باشم، آتیش گرفتن قلبم باشه. می‌فهمی؟ نباید بری، چون نمی‌خوام دنبالت بگردم.
•Fading• [L.S]  por SeTaRe4
•Fading• [L.S]
SeTaRe4
  • LECTURAS 217,924
  • Votos 31,753
  • Partes 48
[Complete] لویی زیبایی رو، ترکیب رنگ‌ها و جنس‌های مختلفی که حس ظرافت رو درون آدم‌ها به‌وجود میارن، میشناسه. اون درحالی که داره توی دانشگاه فشن میخونه، هر روز این ترکیب‌ رو میبینه. برش لباس‌ها، رنگ پارچه‌ها، پیچیدگی‌ طرح‌ها، همهٔ این‌ها کنار هم قرار میگیرن تا یه‌چیز زیبا رو بسازن. ولی وقتی که یه دانشجوی علوم با پاهای بلند و لبخندی که چال‌ گونه‌هاش رو به نمایش میزاره قبول میکنه که مدل لویی بشه، لویی میفهمه که تازه زیبایی رو پیدا کرده. هری فکر میکنه لویی فقط به کسی نیاز داره که بهش ثابت کنه چقدر زیباست. °Persian Translation°
End Game (L.S) por harold_iran
End Game (L.S)
harold_iran
  • LECTURAS 623,546
  • Votos 88,496
  • Partes 77
[ Completed ] من مرده بودم..... اما تو منو زنده کردی که خودت بکشیم.....