Broken obligation (Completed)
نام مولتی شات: تعهد شکسته کاپل: مین یون ، سون سام یونگی باتم ژانر: فانتزی، رومنس، اسمات ، انگست خلاصه: این شهوت سرابی بود که بعد از خوابیدنش چیزی جز پشیمونی به همراه نداشت.
نام مولتی شات: تعهد شکسته کاپل: مین یون ، سون سام یونگی باتم ژانر: فانتزی، رومنس، اسمات ، انگست خلاصه: این شهوت سرابی بود که بعد از خوابیدنش چیزی جز پشیمونی به همراه نداشت.
Name: Natural Couple: Shin soukoku Genres: Fantasy, Adventure Summary: ناکاهارا چویا، تاجر شرقیای که با کشتی اسرار آمیزش از دریا ها و اقیانوسها عبور میکنه و به پایتخت سرزمینش، میره. اون یک تاجر بود. نه تاجر لباس، ابریشم یا جواهرات. اون تاجر اطلاعات بود... امّا وقتی با حکم رسمی پادشاه، اوسامو دازای افسر اختصاصی مب...
هشدار : نویسنده مسئولیت حیرت و سردرگمی شما بعد از خوندن این داستان رو نمی پذیره. روند درمان بیماری در آسایشگاه روانی رویا که خودش رو بیمار نمیدونه و دنبال درمان دکترشه....
داری توی خیابون راه میری، متوجه میشی که همه-مهم نیست با چه سنی، چه جنسیتی یا چه نژادی- بال دارن. اونها ساخته شدن تا عجیب، زیبا و خیرهکننده باشن. اونها همرنگ، همشکل و هماندازهن. اِرِن یگر خیلی خوششانس نیست. با وجود یک بالِ سبزرنگ و یک بالِ طلایی رنگ، مثل یک هیولا به نظر میرسه، متفاوت و زشت. ولی وقتی لیوای آک...
🔞داستان از ادامه انیمه است مال بعد از اسکی روی یخ نمایشی ویکتور و یوری باهمه وقتی که ویکتور می خواد عشقشو به یوری اعتراف کنه ولی نمیدونه چجوری از طرفی اوتابک می خواد عشقشو به یوریو اعتراف کنه و در مورد اتفاقات بعد از اعترافشون 🔞 شروع:۲۱/اسفند/۱۳۹۸ پایان: ؟
همه چیز از اونجا شروع شد که خانواده تاملینسون تصمیم گرفتن برای بهتر شدن حال تنها پسرشون - که یه امگاس- پک خودشون رو برای دیدن پک استایلزها و عوض کردن حال و هوا ترک کنن تا شاید لویی -امگای دوست داشتنی و شیرین خانواده- بتونه میتش رو پیدا کنه و اگه نه برای همیشه اونجا بمونه -به دلیل قانون مزخرف پک خودشون - اما هیچ کس ن...
او همه چی داشت او " هری استایلز " بود ولی همه چی گاهی به معنی هیچ است اگر کسی را نداشته باشی تا همه چیزت را با آن شریک شوی هرچقدر هم تظاهر کنی برایت اهمیت ندارد کسی را میخواهی که دوستت بدارد جوری که هیچکس دیگر نتواند بین این همه تظاهر و دروغ ادم گاهی دلش عشق واقعی میخواهد کسی که بدون هیچ دروغی به سادگی کودکی دوستت...
لویی به همراه دوستش مایکل تو لندن زندگی میکنه. اون خودشه، و خودش کاملا پرسروصدا و پر هیجان ، پررو و بامزس... و به این اشاره کردم که اون گی ه؟ یه عالمه تتو داره و زیاد فحش میده. لویی بخاطر یه رابطه ای که خیلی بد تموم شده، با مشکلاتش سر و کله میزنه. ولی چه اتفاقی میوفته وقتی مایکل با پسرای واندایرکشن دوست میشه، و اون...
فرار ستارگان - کیهان. "سرت رو از پنجره بیرون ببر و با من به آسمان بالای سرت نگاه کن؛ همهی اون ستاره هایی که حالا از وجودشون حیرت زده میشی دیگه وجود ندارن، چون تو داری به گذشته نگاه میکنی." شروع: ١٣٩٩/٤ پایان: - متأسفم بابت دیر آپدیت کردن.
[COMPELTED] چه دور بود پیش از این زمین ما به این کبود غرفه های آسمان کنون به گوش من دوباره میرسد صدای تو صدای بال برفی فرشتگان نگاه کن که من کجا رسیدهام به کهکشان، به بیکران، به "جاودان" داستانی درباره 'لری استایلینسون'
بیرون تاریک بود. تا جایی که میتونستم تند میدویدم به طرف پایین درختا. به عقب نگاه کردم، و 5 سایه اونا وایساده بودن " یکی کمکم کنه! " گریه کردم. به گوشه رسیدم و بطرف خیابون بعدی دویدم. چند لحظه برای گرفتن اکسیژن وایسادم. یواشکی از گوشه به بیرون نگاه کردم و اون 5 سایه دگ نبودن. راحت شده بودم شاید گمم کردن. برگشتم تا برگ...
دنيايى كه خون آشام ها در اون حكومت ميكنند به بانك خون خوش اومديد ، پر از خون هاى تازه و درجه يك ! وان (one) يك بانكدار سخت كوشه كه تحت تاثير فرومن خون آشام ها قرار نميگيره يك روز ، ارباب هرى ، پسر ارباب درد براى بازرسى بانك مياد درحين گذارشى كه وان داشت به ارباب ميداد ، ارباب ؛ تمام مدت به اون زل زده بود و بعد ... او...
🍷یه کمی وقت گذرونی و پیدا کردن بوک هایی که خوندنشون دور از لطف نیست🍷 🍷معرفی بوک های توی همه ژانر و همه نوع کاپلی🍷 🍷هم بوکای معروف و هم کمتر دیده شده🍷 🥂امیدوارم بوکم به شما کمک کنه و اوقات خوبی رو باهم بگذرونیم🥂 درخواستی برای معرفی بوک های خود به من ازاد است#
•¤ مکانی برای دانستن و آشنایی با سمبل و نماد گلها ¤• _جهت کمک برای: •¤ داستان نوشتن ¤• •¤ دادن گلها با مفاهیم خاص، برای ادمای خاص، در روزهای خاص ¤•
هری عاشقِ عشقه(: دوست داره عاشق بشه به هرقیمتی(: حالا چی میشه اگه پسرِ داستان ما عاشق یه ادم اشتباه بشه؟! کی قراره دوباره این پسرکوچولو رو عاشق کنه؟این دفعه قراره چی بشه؟
سال ها پیش... سه گونه انسان وجود داشت... انسان هایی که بال داشتند... انسان هایی که شاخ داشتند... انسان هایی که هیچ کدوم رو نداشتند اما قدرت بدنی خوبی داشتند... دسته سوم... دو دسته دیگه رو از زمین اخراج کردند... بعد ها... وقتی حضوری ازشون احساس میکردند عنوانی تازه به اونها دادند فرشته و شیطان... با گذشت سال ها... همه ف...
کالج،جایی که هری حقوق و روانشناسی میخونه. لویی یه پسر از خود راضی که به فیلوفوبیا ( ترس از عاشق شدن ) دچاره. توی رشته بازیگریه،فوتبال بازی میکنه و به تدریس تو روانشناسی نیاز داره. البته که اونا از همدیگه بدشون میاد ولی این مانع از داشتن مقداری تنش جنسی مضحک نمیشه. لویی پسر از خود راضی هست با مشکل نوشیدن بیش از حد. ک...
برای من خواهی ماند مثل آسمان برای زمین. برای من خواهی ماند.سرخی خونت رابه رگ های تنم پینه خواهم داد. تاریکی برایمان آواز خواهد خواند و تو زیباترین منظره قرمزرنگ برای روح مجنون من خواهی بود. روحت رابکش وتوبرای من خواهی ماند.
[ C o m p l e t e ] چه اتفاقی ميوفته،وقتي لويی تاملينسون مغرور توي نوجووني زخم عميقی روی قلب يه پسر بچه ی عاشق ايجاد ميكنه و ده سال بعد با همـون پسر روبرو ميشه؟ ⚠️ Mpreg ⚠️ 📌تمامی نوشته ها تراوشات خیالی ذهن نویسنده میباشد و هیچگونه شباهتی با اشخاص در واقعیت ندارد❗️
و تو میدونی؛ من، عاشقِ این دردم... "شکنجه گرِ عشق" 17نوامبر2018
در این بوک خواهید خواند ... 1- خبر های مهم هفته در واتپد!🗞️🧐 2- بهترین بوک های هفته با هر ژانری با هر موضوعی به انتخاب شما!🤤📚 3-مصاحبه با نویسنده های واتپد!👩🏻💼🎙️ 4-بهترین جمله های تاریخی واتپد از زبان نویسندگان واتپدی!📝🔖 5- پیشنهادی ها برای خواندن!👩🏻🏫👩🏻💻 6-انتقادات و پیشنهادات در آخر هر ه...
لویی: میدونی چیه رفیق؟ تو این چند وقت به اندازه ی تمام عمرم چیزای جادویی و عجیب غریب دیدم فک میکنم اگه باور داشته باشیم، هر چیزی که ما میخوایم میشه
"تو خیلی کوچولویی" و برای اینکه ثابتش کنه، هری رو محکم بین بازوهاش فشار داد. هری خودشو یکم بالا کشید و تا جایی که میتونست سرشو به سینه ی لویی فشار داد. "عروسک کاغذی خوشگل من" و وقتی لویی دوباره اونو فشار داد، یه بوسه گرم و لرزون روی پیشونی سرد هری گذاشت . هری دوباره اون حس رو توی قلبش حس کرد. عشق رو حس کرد. یه لرزش کو...
_نایل؟حالت خوبه؟من صدای داد شنی... هری سرشو بالا اورد و پسر با دیدنش انگار کلماتش رو از یاد برد _تو... اون با شوک زمزمه کرد +لو..لویی...!؟ ~roji tommo 2 in fanfiction🖇 1 in larrystylinson🖇 1 in harrytop🖇 1 in harrystyles🖇
عشق فقط برای آدمهای شجاعه. شاید زمانی به عشق نزدیک باشی و بهش اهمیت ندی، ولی زمان درستش که باشه، همه چیز سر جای خودش قرار میگیره.
"یه چیزی بگو...دارم ازت دست میکشم... من فردِ خاصِ زندگیت میشم، اگر تو ازم بخوای... هر جایی بری من دنبالت خواهم اومد... یه چیزی بگو... دارم ازت ناامید میشم..." say something I'm giving up on you... Translator : @blueheartedme_
They tried to define him some called him perpetually enigmatic... Some said he was fucking crazy... It didnt matter to him what they called him He knows he was free سعی کردند معنایش کنند معما... دیوانگی... اما او میدانست که ازاد است...
غریبهام با هویتی که از آن منه و نیست. راهی برای نجات پیدا نمیکنم. هیچ چیز رو بخاطر نمیارم. چیزی برای فکر کردن ندارم. حتی به یاد نمیارم این درد از کجا نشات میگیره. هیچ چیز رو به یاد نمیارم.