𝕲𝖔𝖑𝖉𝖊𝖓 𝕮𝖆𝖗𝖉𝖎𝖌𝖆𝖓 ᶻ.ˢ
عزیزم منو تو متعلق به ستارههاییم،چون ستارهها تا ابد کنار هم زنده میمونن و من میخواهم تمام بینهایتهامو صرف تو کنم. a rainy journey from the autumn.. 𝐆𝐎𝐋𝐃𝐄𝐍 𝐂𝐀𝐑𝐃𝐈𝐆𝐀𝐍 25 April 2021
عزیزم منو تو متعلق به ستارههاییم،چون ستارهها تا ابد کنار هم زنده میمونن و من میخواهم تمام بینهایتهامو صرف تو کنم. a rainy journey from the autumn.. 𝐆𝐎𝐋𝐃𝐄𝐍 𝐂𝐀𝐑𝐃𝐈𝐆𝐀𝐍 25 April 2021
Zayn Malik was always different compared to the other children as he grew up. He was never understood, and in turn never understood the others, so he lived in his dream world of doodles, colours and drawings. He finally reaches out to the tall, curly haired Harry Styles, but how will the popular Harry react to the qu...
اینجا خیلی بی روحه؛ صندلی چرمش سرد و همه چیزش سفیده. -:◄ میتونیم شروع کنیم؟ ► سر تکون میدم و شروع میکنم: -:◄ یادم میاد وقتی که شروع شد، یه حس شیرین بود که باعث میشد عرق سردی روی مهره های گردنم بشینه! وقتی ناخودآگاه بهَم نزدیک شدیم، بی صدا نالیدم تا چیزی نشونم بده؛ اونم با چشماش جرعتم رو به تنگنا کشید تا ترغیبم کنه بی...
نور من اولین باری که گرمای خورشید چشمات قلبمو گرم کرد رو هرگز فراموش نمیکنم... تمام اون لحظه رو با جزئیات به خاطر دارم.. تنها لحظهی عمرم که میخواستم تا ابدیت طول بکشه کلی راز توی چشمات هست مثل یک کتاب مرموز که دوست دارم با صدای تو برام خونده بشه کتاب مورد علاقهام... تو شدی بزرگترین شهامت زندگی من. عشق سادهای که...
ما یه خانواده ی بزرگ و قوی هستیم و قراره بزرگتر و قوی تر شیم من این رو پیش بینی کردم
زین و هری طلاق گرفتن و جدا از هم زندگی میکنن و پسر کوچولوشون امیدواره تو کریسمس امسال رو کنار ددی و پاپا باهم مثل یه خانواده بگذرونن
[complete] این داستان یه عشقه یه عشق پوچ یه عشق یک طرفه که به جایی نرسید و داستان یه زندگی که نابود شد و سوخت و همه اینو فهمیدن به جز کسی که باید میفهمید _______________ عشق... بعضیا میگن شیرینه و همه باید یک بار عاشق بشن اما من مطمئنم چیزی که اونا حس کردن عشق نبوده ، شاید بشه اسمشو هوس گذاشت... م...
[+18] من همیشه تنها بودم یه دختر یتیم که یه غریبه بزرگش کرد یه غریبه که زود رفت و بعد من موندم و خرابه ها ، من موندم و تاریکی ، من موندم و درد... میخواستم زنده بمونم پس باید یه کاری میکردم من تبدیل به کسی شدم که ازش متنفر بودم شدم اون سایه ای که بدون نور زنده میمونه.. من احساساتمو گم کردم ولی این زیاد طول نکشید من م...
~وقتی که اون مرد، اونو بگیر و به قطعاتی اندازه ستاره ببر. اون صورتی از بهشت خواهد ساخت که کل عالم عاشق شب خواهند شد و دیگر کسی خورشید شعله ور را نخواهد پرستید.~ _ویلیام شکسپیر ۱۹ ژوئن سال ۱۹۲۴ رو زناگواری برای دهکده ی کوچکی که در چند مایلی لندن قرار داشت بود. یکی از خانواده های محلی ، خانواده استایلز، بهطرز وحشیانه ا...
"...من تنها بودم،توی حصاری که واسه خودم ساخته بودم زندانی شدم،وابسته به خودکشی بودم،من افسرده شدم،احساس افتضاحی داشتم،همه چی واسم داغون بود. اما هیچوقت نمیدونستم که یه نفر میتونه وارد حصارم بشه و تمام چیزی که اذیتم میکنه رو درمان کنه..."
[COMPLETED] به ما میگن رویاپرداز ! اما این ما نیستیم که خوابیم.. مدلین دختری رویاپرداز با خیال هایی دور از انتظار که به بند هری استایلز راه پیدا میکنه..
«آزادی گناه» من یک انسان آزادم! من اجازه دارم تمام قوانین انسانیت رو درهم بشکنم... از مخالفانم بهرهکشی کنم... هر کس سر راهم بایسته رو بکشم... اعتقاداتی که از نظر خودم غلطه رو نابود کنم... چون من یک انسان آزادم! A Harry Styles Fanfiction
- تو دوباره نمره ریاضیتو کم گرفتی بیب + آره، شاید چون میخاستم بعدش با معلم خصوصیم درس کار کنم لبمو گاز گرفتم و با لبخند مرموزی اینو گفتم که باعث شد نیشخندی رو لبش بشینه: - پس چطوره بیای اینجا و روی زانوهام خم شی تا درس امروزو با هم مرور کنیم؟ ⚠ هشدار ۱: داستان خصوصیه، قبل از خوندنش پیجو فالو کنید ⚠ هشدار ۲: اگه نمیخای...
به راستی فراموشی چیست... گرفتن یک انسان از خاطرات یا متلاشی کردن لحظات تعفن آمیز و درد منشانه در حیات همان انسان ؟ آیا فراموشی از دست دادن مرور شگفتی بال های پروانه یا عطش سقوط در اتمسفر عشق است؟ حقیقت فراموشی چیست؟ غیر از این است که حقارت زمان را در بند میپیچد و در فریاد ناپیدای روح خویشن را دفن میدهد؟ فراموشی ... ...
من یه آدم عادی نیستم.... چه اتفاقی میفته اگه این آدم غیرعادی خیلی یهویی توی چشمای کسی که حتی بهش فکر هم نمیکنه غرق شه؟ میتونه نجات پیدا کنه....؟ هری یه پسر افسردست که به یه مدرسه ی جدید اومده ، ولی با دیدن پسری که همه درموردش پچ پچ میکنن قلبش به طور ناگهانی از حرکت وایمیسته و به طرز عجیبی احساس سرخوشی پیدا میکنه!
گل نیلوفر نماد مذهب است؛ میپرستمت! نماد زیبایی و پاکی است؛ زیباروی معصوم من. نماد عشق است؛ نماد آن بوسهای که روی لبهایم کاشتی...
زیر دست قاتل هزار چهره و ناشناس تقلا برای زنده ماندن میکرد اشک برای نفس کشیدن و منصرف کردن اون از مرگش میریخت... اما قربانی نمیدونست ک اون تنها کسی نیست در بین دستان او تقلا زنده ماندن کرده! اون هم همانند قربانی های دیگر..... صدای شلیک منظم سه گلوله پیچید.... مثلث خونی با شلیک گلوله ها روی بدن قربانی حک شده بود. یک...
حالا یه سال گذشته فکر کنم فهمیدم چطوری چطوری ولت کنم بری و اجازه بدم این صحبت تموم شه من میدونم، تو میدونی، ما میدونیم تو برای همیشه نمیمونی و این اشکالی نداره من میدونم، تو میدونی، ما میدونیم ما برای هم ساخته نشدهبودیم و این اشکالی نداره ولی اگه دنیا داشت به پایان می رسید تو میومدی پیشم، درسته؟ میومدی پیشم...
روان گردان... هیچ روان گردانی نمی تونست به اندازه ی آغوش اون آرومم کنه... هنوز هم باورم نمی سه که رفتی... psychedlic by:saba f zarry story
واسه من مهم نیست شما چی صداش میزنید! شیء؟! اسباب بازی؟! آشغال؟! من عاشقشم... حالا اگر میتونین واسه نابودیش تلاش کنین اما اگر چیزیش بشه شما قاتلین چون منم با اون کشتین...
به من نگاه کن. به چشمام خیره شو. دوست دارم. هیچ وقت فراموشش نکن. دوست دارم.
"کاش میشد پرواز کنیم، کاش پرنده بودیم، بعدش از اینجا میرفتیم،ی جای دور و هیچوقتم برنمیگشتیم!" اینجا خبری از کلیشه نیست، این یه کتاب داستانه و سعی کردم چیزی بنویسم ک واقعا ارزش خوندن داشته باشه، بدون تعصب به شیپ های مختلف بخونید💙❤️💚💜💛
زین بعضی وقتا فراموش میکنه که دوست پسر هری نیست. {short story} " ترجمه "
و دوباره همون چشمها، چشمهایی که مثل سوردیزل بودند. همونقدر اعتیادآور، خطرناک و نفرین شده. " عزیزم! تماشا کن، ببین چجوری دنیات رو از چیزی که هست تاریکتر میکنم. با چشم دلت نگاه کن، چون من اون سوردیزلهای زیبا رو از حدقه درآوردم. ببین، ببین چقدر زیبا روی دستم میرقصن! چرا تحسینم نمیکنی؟ اون لبهای سرخت رو باز کن و...