𝐑 𝐎 𝐓 𝐓 𝐄 𝐍.
[ˈrätn] adjective - rotten : suffering from decay "میخوای... منو ببوسی." همونطور که انتظار داشت، زین عقب نکشید. شوکه نشد. دستپاچه نشد. فقط خندید و لویی رو به سمت دیوار پشت سرش هل داد و... یک ثانیه بعد، لویی، دومین مردی که انقدر بهش نزدیک شده بود رو، داشت می بوسید.