3599 seconds till 4 A.M
ولي ميدوني، شايد يه روز از نوشتن اين پشيمون شم.
چی میشه اگه یه نفر روی پسر طلایی کراش باشه و عشقش اونقدر ممنوع باشه که نتونه اعتراف کنه؟ سه پارت تکمیل شده
بعد وقتی به خودم اومدم ... دیدم رفت ... دیگه نداشتمش و الان ... دوباره برگشته ... (فصل اول: First Time Again)
"قبول کن مالفوی،تو یه ترسویی"لبخند هری جاشو به یه اخم داده بود. همونطور که حرف میزد به سمت دراکویی که با عصبانیت نگاهش میکرد برگشت و الان درست روبروش وایستاده بود. "من.ترسو.نیستم" مالفوی که دندوناشو از عصبانیت رو هم فشار میداد،جواب داد. دستاشو مشت کرده بود و بند انگشتاش رفته رفته سفید تر میشدن. "ثابت کن" هری همونطور...
[کامل شده✓] . . نسیم، لا به لای برگ کتاب نیمه بازت میپیچد، دود سیگارم، رقص و میان نور محو میشود، نامه ات در دستانم، و هر خط آن پذیرای اشکان سرکشم دلتنگ تو هستم عشق که، غریبانه، گذر کردی.. . . . . [ Drarry ] [Short story] [#1_short] توجه : خیانت، خودکشی
_توی احمقنما یه نابغهی لعنتیی! _این اخلاق جدید بهت نمیاد؛ خودت بودن چه مشکلی داشت؟ _بعد همهی اینا... فکر کنم سوروس اسنیپ بهترین چیزیه که میتونم باشم! "هر کسی که میخواد بخونه؛ یا میخونه: این اولین چیزیه که دارم مینویسم و آپ میکنم. امیدوارم دوستش داشته باشید و ضعفاشو ببخشید" و AdrianLightD@ ؛ ممنونم که تشویقم کردی و...
داستان از آن جایی شروع می شود که جیمز پاتر و سوروس اسنیپ در قطار برای اولین بار همدیگر را می بینند و ودشمنی آنها نیز از آنجا نشأت می گیرد. بعد ها جیمز در میابد که لی لی (که او را هم در قطار دیده بود) مانند دیگر دختر ها نیست و مدام سعی می کند توجه او را جلب کند
کلاغ های سفید دوبار مسیر زندگی من رو عوض کردند. از انتخاب این راه پشیمون نیستم. ولی در آینده پشیمون میشم؟ زندگیم مثل مدتی که پیش دوست پسرم سیریوس زندگی کردم دوباره آروم میشه؟ به هرحال این مسیریه که من انتخاب کردم و میدونم به هیچ وجه قرار نیست پشیمون بشم. happyM🌙
drarry این یه فن فیک از عشق بین دریکو و هری نیس بلکه از عشق بین نوه هاشونه بنظرتون شاید مسخره و چرت بیاد ولی من عاشقش شدم و از نظرم جالبه اینکه نوه هاشون هم اسمشونن و توی مدرسه همو میبینن قراره چیکار کنن راه پدربزرگاشونو پیش بگیرن؟ یا راه جدایی برن
دو کارکتر به نام هری و دراکو و حقایقی کهاز هم پنهان می کنند و دروغ هایی که تظاهر می کنند... و این ماجرا آنان را به چه برهه ای از زندگی شان می کشاند؟... پارت های بعدی زودتراز اینجا در پیج اینستاگرام ما پست میشه دوست داشتید دنبال کنید : ig.me:/drary_f.f
" تو كى هستى؟ " " هرى پاتر." جايى كه دراكو بايد با گرايشش كنار بياد، و جاى ترسيدن به كسى كه هست افتخار كنه. written by: @NoticeMePotter persian translation.
جسد بی جان معشوقش را در اغوش گرفته بود و به اندازه ی تمام سال های عمرش اشک میریخت که ندایی به گوشش رسید _تو باعث شدی که این اتفاق بیفته...
[Completed] پنسی توی سال هشتم به هرماینی نزدیک میشه و بخاطر همه کارهایی که این چندساله کرده عذرخواهی میکنه و اون ها یه نقشه میکشن تا هری و دراکو رو بهم برسونن. Credit to: @_BeccaMae
[COMPLETED] حتی اگه از هم دیگه دور هم باشیم بازم قلب من برای تو میتپه و اینو میدونم که تیکهای از وجود تو هم دقیقا همینو میخواد. (فصل دوم: Some Guy)
You all know Hermione Granger, the girl known as the Gryffindor bookworm, a part of the golden trio, the brightest witch of the age. But what if she's changed? What if she's even the exact opposite?
She keeps telling herself that she hates him with every fiber in her body. But when she starts to lose her focus and her mind drifts off...her dreams tell her otherwise A big thank you for @Dombev and @GirlInThePhoto, you both did an amazing job with the covers ! This story is being beta'd by WisteriaMoon
Emma is obsessed with the Vampire Diaries, and travels across the ocean to Atlanta to find the locations where it's shot. Suddenly she seems to mysteriously being warped into some kind of dream and doesn't understand what's happening. I had friends who told me it was time to quit watching my favourite show when I st...
First book in the GAUNT TRILOGY! Good girls are always the ones to go Bad. And once they go bad they don't ever come back. Hermione Granger has always been the Mudblood, the insufferable know-it-all, part of the Golden Trio, and the Brightest Witch of the Age. But what happens when the truth about who she really IS, s...
From day one Draco and Hermione fell for one another. The only problem was their secret relationship. Nearing the end of the war when the Dark Lord has the witches and wizards delcare theirselves as his followers Draco turns away from his family to stay with Hermione. How will their lives turn out once the war is over?
The Wizarding War is over. Voldemort is dead. The Wizarding World is now peaceful. Wizards and Witches are still reminiscing about the past. Hermione Granger and the rest of her batch are returning for their final year and there she meets Draco Malfoy, again. Friendships are made. Attraction starts to grow. Jealousy...
Hermione pours her heart out into her diary and has done since third year, and when she begins to receive mysterious love notes, what else will she confide in? Who's sending these notes? What if the person that Hermione has fallen in love with over paper isn't what she thinks he'll be?