shady
_فقط سه چیز هست که میتونه ادما رو مجبور کنه که ازت اطاعت کنند. نیاز، احترام و ترس... نیاز وفاداری میاره، احترام بهت قدرت و جسارت میده ولی ترس... ترس نه تنها اون دو چیز رو به همراه داره، بلکه نفرت هم ایجاد می کنه.
_فقط سه چیز هست که میتونه ادما رو مجبور کنه که ازت اطاعت کنند. نیاز، احترام و ترس... نیاز وفاداری میاره، احترام بهت قدرت و جسارت میده ولی ترس... ترس نه تنها اون دو چیز رو به همراه داره، بلکه نفرت هم ایجاد می کنه.
فصل اول فیک سرباز🍂 کره ی جنوبی مدام از جانب کره ی شمالی تهدید به حمله میشه با اینحال دولت با داشتن نیروهای ویژه ولش قرصه که میتونه قبل از هر حمله ای نقشه های دشمنش رو نقش بر آب کنه. تمین و مینهو دو سرباز نیروهای ویژه ملقب به "دو ستاره ی طلایی" هستن. دو مرد افسانه ای که سرباز ها ماموریت هاشون رو به عنوان ماموریت های غ...
[ROMANCE] [MEDICAL] [REAL] [TRAGEDY] + تو هدیه ی منی جی هیون. کسی که منو از عالم سیاهی و درد بیرون کشید. کسی که با چشماش، چشمای سردمو گرم کرد. کسی که روی گونه هام دست کشید، تا رد اشک هامو پاک کنه. برعکس بقیه که روش سیلی میزدن.... ----------✫✪✫------------ خبره ترین جراح سئول، در مقابل یک رزیدنت معمولی. تمام شده ✓
◉ نام فن فیک: #زندگی_ادامه_دارد ◉ ژانر: مدرسه ای_معمایی_عاشقانه_درام • ◉ خلاصه: وقتی چیزی اذیتمون میکنه دو نوع واکنش داریم،کسایی که میجنگن...کسایی که فرار میکنن... توی زندگی کدومو باید انتخاب کنیم تا کمتر صدمه ببینیم؟شخصیت های این فیک همچین داستانی دارن... هر کدومو انتخاب کنن،به هر حال زندگی ادامه داره... • | #Life_G...
* چی میشه اگه دو نفری که هیچوقت نباید عاشق هم بشن ، به هم دل ببندن و این برای خیلیا از جمله خودشون مشکل ساز بشه ، روابطی که هیچکس حتی تصورشم نمیکنه کشف بشه و همین باعث اتفاقات خوب یا بد طی داستان بشه ... ___________________ جیمین : نمیزارم همون بلایی که سر خانوادش اوردیو سر خودشم بیاری میفهمی ؟ ناشناس : نه اتفاقا ا...
[𝐜𝐡𝐚𝐩𝐭𝐞𝐫 𝐭𝐰𝐨] +ازت متنفرم، جئون یونا عشق میتونه به نفرت تبدیل بشه؟ شاید درسته که میگن بین عشق و نفرت مرز باریکی وجود داره! 𝐣𝐞𝐨𝐧 𝐣𝐮𝐧𝐠𝐤𝐨𝐨𝐤 | 𝐤𝐢𝐦 𝐲𝐮𝐧𝐚 -نیا✍🏻
[Compeleted] "چرا منو بوسیدی؟" "میخواستم طمع بستنی رو بچشی" "ولی جونگ کوک ما باهم دوستیم!"
[ استریت ] اگه کسی رو دوست داری بهش بگو. شاید همهی دغدغهش شنیدن این جمله از لبای تو باشه .. ▪︎کاپل: استریت/دختر پسری ▪︎نقش اصلی: جئون جانگکوک ▪︎ژانر: RPF-زندگی آیدلی، رومنس، اسمات🔞، یکم فلاف. ▪︎تاریخ شروع: ۹۹/۱۰/۲۰ ▪︎وضعیت: تکمیل شده ▪︎نویسنده: سیلور اسنایدر ~𝐁𝐲 𝐒𝐢𝐥𝐯𝐞𝐫 𝐒𝐧𝐲𝐝𝐞𝐫
__completed__ من فریاد کشیدم... فریاد کشیدم اما... یه فریاد خاموش... فریاد من به گوش هیچ کس نرسید... نه تو و نه هیچ کس دیگه... فریاد من خاموش بود... تو نمی شنوی... هیچ وقت نمی شنیدی... البته حق داری، بین من و تو به اندازه ی یه دنیا فاصله ست، تو... پارک جیمین! تو اینو هم نمی خونی، چون مهم نیست برات اما... من فریاد کشی...
__completed__ _حالا چی میشه؟ دستمال خونیو از دست دخترک گرفتو به گوشه ای پرت کرد، وقتی اونو کنارش داشت حتی حس نمی کرد که جای زخمای روی صورتش درد می کنه... دخترو روی پاش نشوندو موهاشو بویید، گفت: _نمیدونم... ولی هیچ وقت از دوست داشتنت دست بر نمیدارم! سویونگ لبخند زد، گونه ی کبود شوگا رو نوازش کردو گفت: _حتی اگه بکشنمون؟...
__completed__ قسمتی از فیک: هانا توی سکوت هق هق کردو گفت: _من... من خیلی خسته ام تهیونگ... از دست هوادارای تعصبیت خسته ام ، از دست ساسنگ فنا، از دست هیترا... از دیدن ادیتا و کامنتاشون خسته شدم... حتی تو هم منو به خاطر اون ادیتا پس میزدی... یادت میاد؟ تهیونگ نمیتونست حرف بزنه، هانا موهای تهیونگو نوازش کردو گفت: _تهیون...
__completed__ _aurora... _این یعنی چی؟ _یه الهه ی یونانیه ، به معنی خدای سپیده دم _خب این چه ربطی به من داره؟ _تو روشنایی روزی، تو سپیده ی صبحی، همون صحنه ای از آسمونی که آدم با وجود تمام خستگی و خوابالودگیش از دیدنش لذت میبره! _نمیدونستم این رو هم توی وجودت هست! _من برای تو هر چیزی میتونم بشم... یه شاعر، یه عاشق، یه...
فصل دوم فیک 💜I PURPLE YOU💜 🔴فصل اول کامل شده ژانر: عاشقانه، درام، ریل لایف کارکتر ها:کیم تهیونگ، کیم هانا، کیم بائک هیون، کیم جیناعه، اعضای بی تی اس و ... وضعیت: در حال آپ نویسنده: iii_bts@
🔗قانون شکن🔗 خیابان شانزه لیزه ، زمان حال: (۱۹۹۸) به عنوان یک مرد ۳۷ ساله در اواخر دهه سی سالگی بچگونه و دور از منطق بود که چشماش رو به سنگ فرش های کف خیابون بدوزه تا نگاه کند و کاو کننده اش توی محیط نچرخه! اما خیلی خسته بود... خسته بود از زندگی کردن توی خاطرات گذشته! اون روزا... اون یک مرد قانون شکن بود... البته که...
بخشی از فیکشن : "توی این شیش سال تغییر نکردی...دنبال چی میگردی؟پول؟...اون از شیش سال پیش اینم از الان ، به جایی رسیدی که افتادی دنبال مردای متاهل" ... "به تو ربطی نداره ولی بخاطر اینکه دور برت نداره بهت میگم...اگه میدونستم تو اینجایی پامو تو صد کیلومتری سئول نمیزاشتم چه برسه به خودش" ... "دال من نمیتونم! تحملش برام سخ...
و آخرین صدایی که به گوش رسید متعلق به پیرزنی بود که گفت: سرنوشت همیشه کار خودش رو میکنه و شما دوتا وقتی کنار هم قرار بگیرید مرگ خیلی ها رو رقم میزنید پس هرگز حتی یک قدم هم به سمت این مرد بر ندار... ↝ʙᴏʏ×ɢɪʀʟ ↝ɢᴇɴʀᴇ: ᴅʀᴀᴍᴀ, ᴍʏꜱᴛᴇʀʏ, ꜱᴍᴜᴛ, ᴏᴍᴇɢᴀᴠᴇʀꜱᴇ #full ↜وضعیت: پایان یافته ⭒2021/06/05 ⟬ #ᴋ ⟭
،، وضعیت: پایانیافته 𓏲 ⤎ کیم نامجون صاحب یکی از موفقترین شرکتهای پارچه سازی و مُد کشور بود که همه در برابرشش سست و هراسون میشدن اما اون تنها مقابل یک نفر ضعیف و عاشق بود. همسرش لی هایون! اما از کجا باید میدونست همسری که این همه مدت بهش عشق میورزید هیچوقت باهاش صادق نبوده؟ پیام عجیبی که داخلش همسرش رو یک خیانتکا...
•|اتمام یافته|• مین یونگی بزرگترین اشتباهش رو وقتی انجام داد که از زندان روانی کیسان فرار کرد! البته فرارش مشکلی نداشت اگر اون دختر روان پریش رو هم آزاد نمیکرد. دختری به نام سانی که عاشق مردی ۱۲ سال از خودش بزرگتر شده بود و برای به دست آورد ناجی عزیزش، مین یونگی، نقشهی غیرمنصفانهای کشید... ◾️نام: دو دنیا [ فصل اول...
+ من از زجر دیدن دیگران لذت میبرم ! _ چه جالب ! چون منم از زجر دیدن خودم لذت میبرم ، فکر کنم بتونیم درد همدیگه رو تسکین بدیم... شاید اینجوری حس عذاب وجدانم کمتر بشه زجر دیدن میتونه لذت بخش باشه وقتی اون گوشه ذهنت هنوز هم خودت رو سرزنش میکنی..البته..این گزینه برای انسان هایی با روان سالم صدق نمیکنه..! باید روانت درگی...
میخوام تو رو بکشم جونگ کوک... اما چاقو رو تو سينه ی خودم فرو میکنم... درست مثل ژولیت. فقط نميدونم اینطوری تو کشته میشی يا من... .......................................................... بعد ورشکستگی شرکت هایب، یه شخص آمریکایی به اسم "کارین" کل کمپانی رو میخره و از گروه میخواد که توی این شرکت بمونن، البته نه با روی خو...
پرنسا دختر ایرانی که بعد از چند سال انتظار عشقش رو از نزدیک میبینه و سعی در بروز ندادن حسش داره و این رو نمیدونه که هوش از سرِ جئون جونگ کوکی که همه آرزوی داشتنش رو دارن برده. 𝑻𝒉𝒆 𝒘𝒓𝒊𝒕𝒆𝒓: 𝑮𝒉𝒂𝒛𝒂𝒍𝒆 𝑩𝒐𝒚 & 𝑮𝒊𝒓𝒍 𝑱𝒖𝒏𝒈𝒌𝒐𝒐𝒌 & 𝑷𝒆𝒓𝒂𝒏𝒔𝒂 𝑱𝒊𝒎𝒊𝒏 & 𝑫𝒊𝒍𝒊𝒂 𝑻𝒆𝒂𝒉𝒚𝒖𝒏𝒈 & 𝑹𝒐𝒏𝒂 𝑮�...
Kim Taehyung , a renowned man for various reasons, good and bad...🤷🏻♀️ fell in love with a simple , reserved and slightly timid girl named Bae Ara......how will things proceed now...??? And ..is everything really the way it looks???🤨 Or it would lead to an epiphany?
Y/n and Taehyung who had a very close relationship in the past now pretend to be strangers....Why? Don't judge soon hang in there. It's not edited....so you may find some grammatical errors!!! And this beautiful cover for the book is made my equally beautiful friend @Nsvlqtae
y/n and Taehyung who are no way in love with each other are arranged into a marriage by their parents...how would they live as a married couple and what problems would they face ...will they fall in love with each other.? if yes then who will fall first and how? It's not cringe,I tried not to make it. First few chapte...
《+عشق تو هیچوقت امن نبود ... مثل رقصیدن روی پرتگاه که من هربار سقوط کردم. _میترسم نتونم بزارم بری ... +پس نزار برم +نمیتونی تظاهر کنی که دلت برام تنگ نشده _ مطمئن باش هرکیو بیشتر از من دوست داشته باشی ازت میگیرم .》 𝙂𝙚𝙣𝙧𝙚: 𝘿𝙧𝙖𝙢𝙖, 𝙍𝙤𝙢𝙖𝙣𝙘𝙚, 𝙈𝙖𝙛𝙞𝙖 𝙟𝙪𝙣𝙜𝙠𝙤𝙤𝙠 & 𝙜𝙞𝙧𝙡 وضعیت:درحال اپلود ...
ا/ت برای این که دوستش چو رو تو کنسرت بی تی اس همراهی کنه به کنسرت میره و غافل از این که یک اتفاق تو فن میتینگ کل زندگیشو متحول میکنه و قسمت از وجودش که سیاه و تاریکه و مدتها بود که خاموشش کرده بود دوباره فعال میکنه چه کسی می تونه اونو از حالت جدیدش به اون دختر معصوم برگردونه ؟!
"Can you do telekinesis? Because you've made a part of me move without even touching it." @kukujeonx ⚠️WARNING: This book contains swearing, sexual and only for mature people. - I made this around 2019 so obviously, the things i wrote here is cringe since i was not uh sane at that time. However. i do intend to rewrite...
+صبر کن... ~ سولــ.. اینبار با صدای بلندتری حرفم رو زدم +گفتم صبر کن!.. بغضم کم کم دیگه داشت میشکست... اما نه من نباید پیش همچین آدم بی ارزشی علاوه بر بغضم غرورم هم میشکستم برای همین سعی کردم کنترلش کنم + یعنی خیانت کردن و از پشت خنجر زدن این همه راحت و آسون شده؟ ژانر: اسمات-کمدی-مافیایی-عاشقانه-راز آلود
❝congratulations! the groom now can kiss the bride❞ and the moment he opened the veil as he looked at the unknown face, seeing the stranger face for first time then taking her lips between his, with rage filled in his body, he lightly bit onto her lip before pulling away, ❝who are you?❞ ⸻ ⸻⸻⸻⸻⸻⸻⸻⸻⸻⸻⸻ when cha y/n fin...
"ای کاش هیچوقت به دنیا نمیومدی من هرگز نخواستم که به دنیا بیام..." اون دختر نه قاتل بود و نه جنایتکار اون فقط یک قربانی بود قربانی که تولدش با مرگ مادرش متصادف شد دختری که بخاطر نفرت و انتقام به فاحشه خونه فرستاده شد اما هیچ وقت یک فاحشه نشد! حالا اون کسی شده که بهش لقب «قاتل شب» رو دادن دختری که کابوس شب های آدم...