Erebus_285
دوست ندارم بهش فکر کنم. اما همه ی روزها و همه ی چیزهایی که ما داشتیم و حالا نداریم ؛ یا به شکل متفاوتی داریم
توی لابه لای خاطراتی قفل و بند خوردن و نبض میزنن که نمیخوام به دست فراموشی بسپارم. شاید هم این بخاطر من و چیزیه که من هستم.
در کنار حس دلنشین و امنش، دلتنگی و غم تنفسم رو دشوار میکنه؛
تمام اون دوران و همه ی اون ادمها رو دوست دارم. به شکلی عجیب و از جنس رویا.
Erebus_285
@busytiredbee واضحه که چنگ زدن بهشون و رها نکردنشون به این شکل همراه با درموندگی و آشفتگی رفتار درست نیست ولی فکر نمیکنم اینکه در مقابل این احساس و دوگانگی شدیدش باید چیکار کنم جزو سوالهایی باشه که قرار باشه به جوابش برسم
•
Reply
busytiredbee
@Erebus_285 میدونم از این نوشته حدود یک ماه میگذره ولی خواستم ابراز همراهی کنم. میدونی مدتی میشه به نوستالژی پناه میبرم و بهش چنگ میزنم،میخوام تموم اون لحظات رو به دندون بکشم و رها نکنم ولی انگار نشدنیه
•
Reply