Sign up to join the largest storytelling community
or

حسم این روزها شبیه دورانیه که تهیونگ بلوساید نیویورک بود. روی تخت نشسته بود و به مامانش زنگ میزد و با دست شکسته سوپش رو میخورد. با این تفاوت که اون سگش کنارش بود. من سگ ندارم.View all Conversations
Stories by Humoon
- 3 Published Stories

Among the auroras | KookV
10K
2.5K
14
_شاید باید پیراهنت رو دربیاری و وارد آب بشی. با دندونهات قلب یک گوزن رو از جا در بیاری و بجوی، به جای پتو با...

Back to Blue Side | BTBS | Kookv
233K
43.3K
48
هفت سال از ازدواج تهیونگ و جونگکوک میگذره.شب تولد 29 سالگی تهیونگ، شبیـه که تصمیم میگیره به زندگیش پایان بده...

Lost Melody | Vmin
1K
169
1
'ملودی گمشده'
❞جونگکوک پسر ماجراجویی که، اتفاقی سر از عمارتی قدیمی در میاره، عمارتی که در اون با روح پسر جوون...