Hi I'm moonchild🩻🦋
_تا آخرین لحظه به دیوار های بلند آن مکان نگاه کرد، به خاطراتی که در آنجا جا گذاشته بود، به دست نوشتههایی که هنوز هم زیر بالشش بودند، دست نوشتههایی که هیچوقت نفهمید برای چه کسانی بوده، به رازی که لای درز پارچه گذاشته بود...
_PO179R 🪽
- JoinedApril 21, 2022
Following
Sign up to join the largest storytelling community
or
Story by moonchild_29
- 1 Published Story
Patient Of 179 Room ﴾vk﴿
685
141
34
آمیزش دست هایی پر از ابهام با دست هایی تهی... مردی که بو را تنفس میکرد، بوی درخت باران خورده، بوی چوب سوخته...
#964 in romance
See all rankings