Snowman in Summer

60 10 20
                                    

آفتاب ملایم زمستونی به صورتم زد,چشمامو باز کردم, به شونو نگاه کردم که توی خواب ناز بود,خواستم از جام بلند شم که افکار شیطانی یهو به ذهنم رسید,

پام رو بردم نزدیکش با انگشتام کمرشو لمس کردم,دیدم انگار نه انگار تکون نمیخورد ترسیدم رفتم جلو ببینم عشقم نفس میکشه دستم رو بردم جلوی دماغش آخیش خیالم راحت شد,

همینطور که محو چهره مردونش شده بودم,یدفعه یه  پر که از بالش زده بود بیرون رو دیدم و برداشتم,  اول صورتشو لمس کردم,هیچ عکس العملی نشون نداد,بعد هم زیر دماغش بردم, وای شونوووو چرا تکونی به خودش نمیده,خسته شدم,

بهتره برم یه دوش بگیرم همین که خواستم بلند شم پاشو انداخت روی شکمم وااای شونو ترسیدم,بعدش شونو صداشو کمی نازک کرد و گفتش وااای شونو ترسیدم,

گفتم باشه عزیزم حالا میشه پاتو از رو شکمم برداری دارم له میشم,

شونو گفت: له شدی عشقم, باید اول جریمه بدی تا پام رو بردارم, گفتم آه باشه عزیزم حالا اینبار جریمه چیه؟ بعد شونو به لبهام خیره شد و شروع کرد به نوازش کردن موی سرم,

گفتم شونو نکنه برای جریمه میخوای موهای جلو سرمو کوتاه کنی وااای نه ,هنوز حرفم تموم نشده بود که شونو سرشو آورد نزدیکتر و لبهامو یه گاز آروم گرفت,شونوووو دردم گرفت و بعد لباشو گذاشت رو لبهام و منو محکم بوسید.

گفت عششششقم منو ببخش نمیخواستم دردت بیاد و بعد پیشونیم رو بوسید و گفتش آخه جوجوی من, من چطور دلم میاد که موهای عشقم رو کوتاه کنم,این گاز بخاطراین بود که فکرای بد دیگه نکنی.

گفتم حالا که جریمه دادم,عزیزم نمیخوای اجازه بلند شدن بدی,

شونو گفت ای وای ببخش اصلا حواسم نبود,من تو رو توی این وضعیت که میبینم همه چی یادم میره,
گفتم خب حالا پاتو بردارعزیزم, بهتره برم صورتمو بشورم,

شونو گفتش جریمتو که کامل ندادی,خودمو از زیر پاش بزور کشیدم بیرون و گفتم امروز پسر شیطونی شدی ها,
که یهو از رو تخت بلند شد و افتاد دنبالم,که زود پریدم توی حموم و در رو بستم,

شونو از پشت در حموم گفتش بااااشه عزیزم , بهتره برم صبحونه رو برای عشششقم آماده کنم,

دوشو باز کردم و آروم در رو باز کردم و از لای در نگاه کردم,آره بچم واقعا رفته صبحونه رو آماده کنه,پسر شیطون من,عاشق همین کاراشم,

رفتم زیر دوش و یاد بوسش افتادم,لبهای شیرینش مثل عسله,چقدر دلم میخواد بازم ببوسمش,

با صدای شونو که از توی اشپزخونه  صدام میکرد از فکرش اومدم بیرون,حولمو پوشیدم و از حموم اومدم بیرون, سشوارو زدم به برق که موهامو خشک کنم,که شونو اومد توی اتاق و گفتش بشین رو صندلی و سشوار رو ازم گرفت  خودش شروع کرد به خشک کردن موهام که البته با دستای مردونش بیشتر موهامو نوازش میکرد تا خشک کردن,

Snowman in SummerWhere stories live. Discover now