۵:)

65 17 38
                                    

اون روز تموم شده بود و کندیس سرکار قبول شده بود و به خونه برگشت اما دید توی یک نامه نوشته که ساعت ۱۲ روی مبل بشین و سعی‌ کن زنده بمونی اون خیلی ترسیده بود و به سرعت وارد وارد خونه میشد که یهو یه سگ سیاه پشمالو بهش حمله کرد و پاشنه کفش پاشنه بلندش شکست و دامنش گیر کرد به پله و با کله خورد روی زمین سگ خیلی ترسناک به کندیس نگاه میکرد اما تا سگ صورتشو برگردوند کندیس فرار کرد و وارد خونه شد با ترس و لرز به صدایی شنید و به سمت حموم رفت و در رو قفل کرد چند دقیقه داخل حموم گذشت که یهو یکی از پشت در گفت بیا بیرون بیا بیرون کاریت ندارم....

و کندیس داد زد ولم کن کندیس که همینطور جیغ میزد یهویی صدای ممد رو شنید که گفت الان میام کمکت عزیزم ولی تا اومد سمت در اون موجود عجیب که پشت در کندیس رو ترسونده بود در رو شکوند و کندیس داد زد ولم کن من حاملم هیولا که مونده بود چی بگه و کرکاش ریخته بود با ممد روبرو شد و یهو ماسکشو برداشت و گفت شت این اینجا چیکار‌میکنه مگه تو با سایمون نبودی؟

کندیس:للللللل....لوووییییییییییییییییییییییییییییییی

لویی:ها چیه روانی به سایمون خیانت میکنی؟

کندیس بچه جون سایمون خودش....لویی:خفه شو به سایمون میگم

کندیس:حرف تو برای سایمون هیچ ارزشی نداره

لویی : باشه ولی....

که ناگهان از پشت سر کندیس یکی گفت من مرد موزیم و اومدم شوهرمو نجات بدم غوداااااا و با موز زد توی سر کندیس و کندیس بیهوش شد

لویی:هری اینجا چیکار‌میکنی مگه‌نگفتم‌نیا

هری:من چیکار‌کنم کانال خانم قرری گفته بود که با شوهراتون برید همه جا

لویی:خب این کثافت الان بیهوش شده چه گوهی بخوریم
ناگهان صدا های عجیبی داخل اتاق اومد
لری سریع به سمت اتاق رفتن
که با زیام روبرو شدن

لویی:زین چرا هر جا میریم تو تاپی داداش؟
زین:....
هری:لویی دیروز چنل خانم قری نوشته بود...
لویی:هری ببند عزیزم یه ثانیه گوشیتو بده
هری:باشه
لویی*وارد تلگرام میشه:
هری اینا چین.....
هری:وای نه من خیانت نمیکنم
لویی:رفتی ۱۲ تا چنل برای اینکه روز موزاشون تخفیف میدادن عضو شدی؟...
هری:آره مگه چیه؟...

لویی*در دل خود آه میکشد و اشکی از چشمانش میفتد و با آه میگوید:زین با یه چصه مغز شوهر گیرش اومد منم شوهر گیرم اومد...زین:داداش یه سوال فنی الان چرا وسط کردن ما مزاحم شدی؟

لیام:اسکوله دیگه....
لویی:خفه شو دیکهد زین نایل کووووووو
لری و زیام پا میشن دنبال نایل
که یهو نایلو بغل کندیس میبینن
لویی:نایل چیکار‌میکننننیی؟
نایل:دیدم موز که زدی توی سر کندیس نصفش مونده دارم‌اونو میخورم
لویی:.....

کامنت یادتون نره فاکرا

live like sandisWhere stories live. Discover now