کندیس داشت به سمت بیمارستان میرفت که از بخش میخواست بپرسه اتاق سایمون کجاست
کندیس سریع به سمت اتاق رفت که از پشت در داشت صدا میشنید عصبی شد و در رو با پا باز کردکندیس:چه گوهی میخوردی؟
سایمون:آی صدای آهام بود اینجا خیلی درد میکشم
کندیس:ولی فکر نکنم صدای آه درد بیمارستان باشه ها
سایمون:قشنگم تو به من شک داری؟اصلا من و خیانت توی یه جمله جا نمیشیم
کندیس:این چیه زیر تختت تکون میخوره؟
کندیس به زیر تخت نزدیک میشه تا ببینه اون زیر چی هست که یهو سایمون گردن کندیس رو میگیره و بوسش میکنه
کندیس *مات و مبهوتسایمون:قشنگم دلم تنگ شده برای اینکه یه بار دیگه مزه ی لباتو حس کنم
کندیس:آه بیبی کی بشه از اینجا بیای بیرون و بریم سراغ عشق و حالمون
سایمون:عزیزم تو کار نداری؟
کندیس:عاو چطور؟
سایمون:هیچی هیچی فقط بدو دیرت نشه
کندیس:وای مرسی هانی که نگرانی الان میرم
کندیس از اتاق میره بیرون و بیبی بویشو ترک میکنهممد:رفت؟
سایمون:آره رفت خداروشکر ندید
ممد:چرا رفت؟میگفتی یه تریسام بریم با هم
سایمون:-بعد از ظهر توی ماشین لیام:
لویی:خب باید بریم ملاقات مردک کونیهری:*گوش های نایلو با دست میگیره تا چیزی نشنوه
لیام:بچه تو ماشینه ها
لویی:خب به من چه دیکهد باید حواست میبود
*زین گوشیش زنگ میزنه قطع میکنهلیام:کیه؟
زین:هیچی ولش کن
لیام:گفتم کیه ددّی؟
زین:جیجی
لیام:چیکار داره؟
زین:باباش نیست
لویی:خب به کیرم
هری:لویییییی لویییییی یه خبر خیلی خیلی مهم
لویی:جانم
میدونستی موز رو الکساندر د گریت کشف کرد؟
لویی::)زین:بعد به لیام میگه دیکهد-
_______________
چطورین جاکشاکامنت بزارین تا کونتون نزاشتم و ووت یادتون نره
YOU ARE READING
live like sandis
Fanfictionساندیس خیلی قشنگه هر کی ساندیس شیپ نمیکنه جم کنه از ایران بره 🖤❤