🔞 خونه ی میسو

5.8K 237 218
                                    

+نمیشه فقط یه دقه بیای ببینمت؟

-یااااا لاوم اخه میترسم تو دردسر بیوفتیم.اگه مامانت ببینه منو با خاک یکسان میکنه.

+یاااا کوکی خو من حواسم هسسس یه بهانه جور میکنم.

-هوعففف باش باش.میام با ماشین به یه بهانه ای بیا پایین خوبه؟

+عرررررر مرسییییی کوکییییی منتظرتممم.

-بت پیام میدم بیبی منتظر باش.

+باش باش حواسم هست.پس مببینمت.

-باشه خوشگلم راه میوفتم الان...فعلا.

گوشی رو قطع کردی و با ذوق لبت رو گاز گرفتی.نمیدونستی مامانت چرا اینقدر با کوکی مشکل داره نمیزاره باهاش باشی.

ولی خب براتو مهم نبود.تو فقط کوکی رو میدیری و حاضر بودی براش هر کاری کنی.

+مامااااااااان؟

مامانت سمت اتاقت اومد و در رو باز کرد.

-چته سکته کردممم.

+مامان میرم خونه ی میسو اینا.

-به چه مناسبت؟

+یااااا خب کمک میخواد مهمون دارن.

-تو کلفتشونی؟

+مامان دوستمه خبببب بهش بگم نه؟

-من اخر دق میکنم از دستت.فقط نیم ساعت یا یه ساعت وقت داری.میدونی که بابات بدش میاد بعد از ساعت نه خونه نباشی.

+چشم حواسم هست.زود میام.

مامانت سری تکون داد و در رو بست.

نفستو به سختی بیرون دادی و سریع از جات بلند شدی.یه هودی نیم تنه ی مشکی تنت کردی و دامن مشکیت رو هم پوشیدی.
یکی از هارنس هات رو هم دور رونت بستی و موهات رو باز گذاشتی.

یکی از هارنس هات رو هم دور رونت بستی و موهات رو باز گذاشتی

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


یه خط چشم گربه ای کشیدی و برق لبت رو هم زدی. دستبندا و رینگ کاپلیت رو هم دستت کردی.
همون موقع پیام کوکی روی صفحه ی گوشیت اومد.

با ذوق بازش کردی که نوشته بود دو تا کوچه پایین تر منتظرته.

سوییشرت مشکیت رو تنت کردی چون کوکی حساس بود.سریع گوشیتو برداشتی و پریدی دم در.

𝐉𝐊 𝐜𝐨𝐥𝐥𝐞𝐜𝐭𝐢𝐨𝐧Where stories live. Discover now