.1.

847 104 27
                                    

و تقدیم ب اجی so_mang
میدونم دیر شد ولی اپ شد
مهم اپ کردنش بود😌
برو خوش باش^^

...........................

+باشه باشه میام!

هوف صاحب خونم خیلی منو دوس داره،
بهم میگه دخترمی بخاطر همین خیلی هوامو داره،
همیشه تو وعده های غذایی کچلم میکنه ک برم پیشش بخورم..
تنها نیس،، دخترش با نوه هاش پیششن ولی خب منم دوس داره

کیفمو کولم کردمو پیاده رفتم سرکار
محل کارم نزدیک بود بخاطر همین پیاده میرفتم

درو هل دادمو زنگوله ها به صدا درومدن..

&سلام ا/ت

+سلام

&من دیگ میرم، بای

+بای

تو یه هایپر بزرگ شبانه روزی کار میکردم
و مصلما شیفتی بود
منم از شانس خوبم شیفت ظهر گیرم امده بود
ینی از ۱۲ظهر تا ۶عصر
تایم خوبی بود

رفتم انتهای هایپر
انتهاش ب ی اتاق ختم میشد چون شیف چرخشی بود برای استراحت ما گذاشته بودنش و معمولا اگ لباسی چیزی میخاستیم عوض کنیم اونجا میرفتیم

با دوستام سلام کردمو برگشتم سر پستم
من کار خاصی اونجا نداشتم
یا پشت صندوق بودم یا تمیز میکردمو جنسای جدیدو صف میدادم

کارم بعضی وقتا خسته کننده بود
بعضی وقتا باحال
امروز از نوع گزینه اول بود

.
.
.

&پس چرا نمیای؟

+تو راهم..

اره دیگ صاحاب خونمه

کیفمو گرفتمو بعد خدافظی رفتم بیرون
پیاده تا خونه رفتمو تو مسیرم یه بسته گوشت برای تشکر از صاحب خونم خریدم ک فک نکنه ب فکرش نیستم

کلیدو انداختم تو درو خودمو تو خونه پرت کردم
با اینکه ساعت ۶عصره ولی بازم خستمه

لباسامو عوض کردمو رفتم طبقه پایین
خونه من میشد رو پشت بوم صاحب خونم

تق..تق

&بلاخره امدی

یه خنده دندونی زدمو خودمو پرت کردم تو بغلش

+بخدا سر کار بودم وگرنه من از خدامه کنارتون باشم

بعد بهش گوشتی ک خریدمو دادم..

&این چیه؟

+کادو
بعد ی لبخند گشاد زد..

&مرسی عزیزم بیاتو

نوه هاش منو دوس داشتن منم اونارو
تا وارد شدم دستمو کشیدن ک بریم بازی

راستی از خودم نگفتم،،

من یه دختر تنبلم ولی در عین حال بازیگوش
۲۱سالمه و بعد سال اخر مدرسه درسو گذاشتم کنار
چون واقعا از درس متنفرم

خانوادم،، بیخیال
هیچ رابطه ای نداشتم چون از ازدواج و دوست پسری خوشم نمیاد پس پاکم

.
.
.

&عجله ای کجا میری؟

+ن خدایی خستمه؟

&ساعت ۱۰هه تازه

+ووایی دیره برم بخابم

&تنبل، باشه پس برو

+خدافظ، بای بچه ها

و عین معتادا رفتم بالا
پاهامو بلند نمیکردم میکشیدم

وارد خونه شدم و مستقیم دویدم سمت اوتاقم
خودمو تو بالشت فشوردمو پتو رو دور خودم پیچوندو

چشامو بستمو اماده شدم که ی روز جدیدی رو اغاز کنم
با نشاط و سرحال



_____________________________
سلام .. به بوک جدیدم خوش امدین^^
این پارت کمه چون برای اشناییه'^'

امیدوارم خوب بشه،حمایت فراموش نشه
دوستون دارم بوص✨

Love In One Second..♥Où les histoires vivent. Découvrez maintenant