هری ماشینشو پارک کرد و با عجله سمت خونه اش رفت
هوا بارونی بود و بخاطر خاموش بودن چراغ ها نمیشد درست جایی رو دیدسرشو بیشتر تو شونه هاش فرو برد تا بارون کمتر اذیتش کنه
خواست درو باز کنه که حس کرد چیزی اونطرف ترش تکون خوردوقتی فهمید اون مردی که با چهره ای سرد زیر بارون خیس خیس شده لوییه متعجب شد و دیگه خیس شدن براش مهم نبود
:لویی!
تند تند کلید و چرخوند و درو باز کرد
:بیا تو ببخشید اگه بهم زنگ میزدی زودتر میومدم ....چرا چتر نداری?
اما لویی تکون نخورد , همونطور زیر بارون , و حالا نور پروژکتور جلوی خونه فقط به هری خیره شده بود
:عا.... مریض میشی لویی ...لطفا بیا تو , میدونم دادگاه چقدر برات سخت گذشت اما تا قبل اعلامیه ما میتونیم برای تجدید نظر ...
:یک برد یه باخت
:چی?
:امتیازت برای هر باری که وکیل من شدی
:ولی من که اولین باره ...
:حتی وقتی دارم بهت نشون میدم , میدونمم ... میخوای انکار کنی? ... وقتش نیست راستشو بگی?
:درمورد چی حرف میزنی ? ... (آهی کشید و پلکاشو بعد یه مدت طولانی بستن باز کرد ) لو بیا تو .. خواهش میکنم
:وقتی تو کمپ بودم , تو اونجا بودی مگه نه? تو کای و دیدی وقتی با دخترم داشت میومد ملاقاتم مگه نه? تو باعث شدی اون برگرده و من دو سال تموم حسرت دیدنشونو بکشم تو باعث شدی فکر کنه تو تموم اون سالها که باهاش بودم عاشقش نبودمو به تو فکر میکردم ! تو تووووو , بعد با کمال وقاحت به من میگی بیا تو? ... بیام تو که مثل یه احمق منو ببوسی? بگی همه چی خوب میشههههههه? تو ...با من چیکار کردی!
پلکهای خیسشو رو هم فشار داد و روی پنجه هاش نشست
هری خواست جلو بره اما لویی با عصبانیت سرشو بلند کرد:وقتی تو دانشگاه منو بوسیدی میدونستی من با کای رابطه دارم ... میدونستی اون چقدر ادم عصبییه ولی بازم این کارو کردی اونم تو دانشکده اش ... از اولش فقط میخواستی مارو از هم جدا کنی نه? ... من , من باورت داشتم هری من بهت اعتماد داشتم من ....
سرشو پایین انداخت
:من فقط زیادی احمقم ... کای کسی بود که حتی بعد دیدن اون اتفاقا خانوادشو,دانشگاهشو ...آینده اشو همه چیو بخاطر من ول کرد من افسردگی داشتم اما گفت مشکلی نیست , من یه مدت فقط تو خونه بودم و خرج همه چی رو دوش اون بود و گفت مشکلی نیست ... من حتی نمیتونستم بچه دار بشم و گفت مشکلی نیست ... بعد تو ... تو از ناکجا آباد میای و هرچی از دهنت در میاد بهش میگی تو ....تو کی هستیییییییی?
YOU ARE READING
White Apple
Fanfictionهر قدمی که بر میداری مراقب باش , پشیمونی امروز من از همون یک قدم اشتباه دیروزمه ❌COMPLETE❌ #larrystylinson Harry top #ژانر : حقوقی _رومنس