نفس عمیقی کشید و سعی کرد تمام عصبانیتش رو سر کسی که پشت خط بود خالی نکنه، آروم ولی خیلی عصبی گفت
- عوضی تو قرار بود باهام بیای نه اینکه بزنی زیرش !
ولی خب پسری که پشت خط بود چیزی از آرامش و آروم بودن حالیش نمیشد
- لوکاس وانگ من ننه ی تو نیستم ، تو هم یه بچهی هفت سالهی شاشو نیستی که دستتو بگیرم همجا ببرمت و حواسم بهت باشه ! مگه یه تتوی فاکی زدن چه کاری داره که میخوای من همراهت باشم ؟!!!!
- چرا وحشی بازی در میاری، اینجا فقط یجوریه حس میکنم....
نزاشت حرف پسر کامل بشه و داد زد
- اوهه ، عزیزم ببخشید که اونجا مثل خیابونای گانگام نیست و قرار نیست با فروشگاه های مجلل و شیک رو به رو بشی و با ماشینای بابای جونت برای خودت اونجا دور بزنی، دهنتو ببند و برو پیش کیم وو و بگو از طرف من رفتی، ابرومو با سوسول بازیات نبر !!!!!
و بعد صدای بوق آزاد توی گوشش پخش شد ، پیش خودش گفت ؛ اون واقعا بهترین دوستمه؟؟
خندید و از ماشین پیاده شد، طبق آدرسی که یوتا بهش داده بود پیش رفت و دقیقا رو به روی مغازهی کوچیکی که با نورای نئونِ بنفش تزئین شده بودن ایستاد .
- همینه ؟!
شونهـاش رو بالا انداخت، در رو باز کرد و وارد اونجا شد ولی با یه سالن خالی از آدم که پر بود از عکسای راک استارا یا همچین چیزی که پسر اسمشونم نمیدونست و تخت تتو و یه مشت دم و دستگاه رو به رو شد ، لبشو تر کرد، 'اهم' بلندی گفت و منتظر جواب موند
چند دقیقه بعد پسری از اتاقک کوچیکی که گوشهی مغازه بود بیرون اومد و درحالی که دستکش های مشکیشو دستش میکرد گفت
- بفرمایید، چه کمکی میتونم بکنم
لوکاس پسرکو کامل برانداز کرد : قد تقریبا بلند ، پوست سفید ، بدن کاملا تمیز و بدون هیچ تتویی ، موهای بلوند عروسکی و یه چهرهی بیبی فیس، خب قطعا قیافه ی اون به یه تتو آرتیست یا همچین چیزی نمیخورد و لحظه ای حس کرد که اشتباه اومده !
- ببخشید با کیم وو کار داشتم، درست اومدم ؟؟
پسر که چهرهی زیبا ولی سردی داشت خیلی جدی گفت
- بله خودمم
چشمای درشت لوکاس حالا از حالت عادیشون درشت تر شده بودند و با تعجب به پسر خیره بود، سعی کرد خودشو جمع کنه و سریع کارش رو بگه
- عام من از طرف دوستم اومدم، ناکاموتو یو....
با شنیدن اون اسم در صدم ثانیه چهرهی سرد و خشک پسر تبدیل یه یه چهرهی گرم با یه لبخند زیبا شد و حرف لوکاس رو قطع کرد
- اوه پس دوست یوتا تویی، چرا زودتر نگفتی
لوکاس لبخندی زد و توی دلش گفت 'اگه میدونستم قراره اینقدر مهربون بشی زودتر میگفتم'
- بیا بشین روی تخت و طرحتو نشونم بده
سری تکون داد و به تخت نزدیک شد، قبل از نشستنش گوشیشو از جیب شلوار مشکی تنگش بیرون کشید و بعد از پیدا کردن عکس اون رو نشون پسر داد
پسر گوشی رو از دستـای بزرگ لوکاس گرفت و به طرح خیره شد
- برای کجات میخوای اینو ؟
- پشت کمرم، کل کمرمو میخوام پر کنه
دوباره به عکس خیره شد و لب های برجستشو با زبونش تر کرد، قطعا زدن طرح اون اژدهای دو سر براش کاری نداشت ولی میدونست وقت گیره و چند جلسه نیاز داره تا کاملش کنه
- اوکی از پسش بر میام ولی خودت چی، بار اولته ؟
پسر قد بلند 'اوهوم'ـی زیر لب گفت و به پسرک مو بلوند که به کیم وو میشناختش خیره شد، کیموو موهاشو بالا زد و گوشی رو به لوکاس پس داد
- تیشرتت رو در بیار و به کمر دراز بکش، امیدوارم تحمل دردت بالا باشه !
و رفت تا از پشت پیشخون چندتا از وسایلش رو بیاره، لوکاس شونهای طبق عادت بالا انداخت و توی یه حرکت تیشرت مشکی رنگش رو در آورد و متوجهی نگاه خیره ای که روش بود نشد، پسرک مو بلوند طوری بهش خیره شده بود که انگار اولین باریه که یه پسر لخت توی مغازشه !
پوست برنز یا میشه گفت شکلاتی و عضلات شکم پسر زیادی به چشم میومدن و خب اون تتو آرتیست کمتر کسی رو با همچین رنگ پوست و اندام زیبایی دیده بود !
تمام مدتی که پسرک داشت برای لوکاس راجب درد بعدش و جلساتی که باید بیاد یا اینکه چجوری باید بخوابه که اذیت نشه توضیح میداد، لوکاس به هیچ چیز جز اینکه گرایش جدیدش اون تتو آرتیست سکسی بود توجهی نکرد تا زمانی که درد سوزناکی رو توی کمرش حس کرد
ESTÁS LEYENDO
My sexy tattoo artist // LuWoo
Fanfic- عوضی تو قرار بود باهام بیای نه اینکه بزنی زیرش! - لوکاس وانگ من ننه ی تو نیستم ، تو هم یه بچهی هفت سالهی شاشو نیستی که دستتو بگیرم همجا ببرمت و.... کاپل : لووو ژانر : کمدی / اسمات / روزمرگی - این چندشاتی کاملا فانه و در نتیجه مکالمات بازـی د...