دوستای فیات هیچ کدومشون جرأت نمی‌کردند برای یه روز با یکی رابطه برقرار کنن،ولی فیات از اونایی نبود ک روی پله میرقصن*منظورش اینه ک با یه نفر وارد رابطه‌ی طولانی بشه*
وقتی یه شخص جذاب پولدار با یه ماشین مرسدس بهش پیشنهاد داد،با سر قبول کرد چون اصلا نمیخواست این فرصت رو از دست بده.
با اینکه فقط چند ساعت از آشنایشون گذشته بود اون پسر19ساله یکمی هم تردید نکرد و دعوت اون شخص غریبه را به هتل قبول کرد.
فیات شیفته‌ی شخصیت کینگ و رفتارای جنتلمنانش شده بود،اون حتی پول میز فیات رو خودش حساب کرد.
فیات با خودش فکر کرد ک"امشب قراره یه شب عالی باشه و مطمئناً کمک‌میکنه اتفاقای شبای گذشته رو فراموش کنم"
"هتل"
همین ک وارد اتاق شدن کینگ به فیات نزدیک شد و تو گوشش زمزمه کرد: فیات میخوای یه بازی باحال بازی کنیم؟
فیات سرشو برگردوند تا روبه روی صورت کینگ بشه؛ به لبخند اون شخص زل زد و درحالی ک رو لبای کینگ خم میشد تا بوسش کنه گفت: ببینم چطور بازی می کنی.
کینگ سعی کرد از بوسه‌ی فیات اجتناب کنه واس همین لباشو دور کرد و آروم گردن فیات رو گاز گرفت و با لحن آروم و سکسی گفت: عجله نکن.
و تو دلش اضافه کرد"بترکی پی تایپ"*😂*
همه چیز کینگ باعث هیجان فیات میشد،نزدیکی بیش از حدشون به هم باعث میشد تموم هوش و حواس فیات شعله‌ور بشن انگار ک هر لحظه ممکن بود رو دست کینگ ذوب بشه.
فیات:پس چی بازی کنیم؟
کینگ آروم لبخند زد و گفت: اول چشماتو ببند.
فیات به حرفاش گوش کرد و بدون هیچ تردیدی چشماشو بست،و وقتی حس کرد ک یه تیکه پارچه رو چشماش گذاشته شد بیشتر حشری شد.
فیات:مگه نگفتی ک عالی‌ای(کینگی)؟!نکنه به وسایل جنسی نیاز داری تا تحریک بشی؟
کینگ:اینقد زود برا خودت نتیجه‌گیری نکن هنوز شروع هم نکردم.
فیات با هر قدمی ک کینگ بهش نزدیکتر میشد کنجکاویش بیشتر میشد،تا اینکه پاش به لبه‌ی تخت خورد و قبل از اینکه دهنشو باز کنه و چیزی بگه کینگ هولش داد تا روی تخت بیفته.
فیات:اووه پی کینگ خیلی محکم هولم دادی.
کینگ:واقعاً؟فکر میکردم دوست داری اوضاع اینطوری پیش بره.
سک*س چیزی بود ک فیات به انجامش با بیشتر از یک نفر عادت کرده بود ولی تا حالا نشده ک از وسایل جنسی استفاده کنه فقط سکس عادی.
فیات با خودش فکر کرد"نکنه میخواد مثل فیلمShades50(پنجاه طیف)انجامش بده"
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
