چیتر12★وقتشه بیدار بشم★

668 81 28
                                    

تارن از اونایی نبود ک زود مست میشن چون به خوردن الکل زمان دانشگاه وقتی ک گیتاریست بار بود عادت داشت،واسه همین خیلی کم پیش میومد که اونو اینطوری مست ببینی؛
ولی اینبار فردی به قدرتمندی تارن بدون اینکه بتونه دستشو تکون بده یا حرکت کنه روی مبل دراز کشیده بود.
اون از عمد خودشو وادار کرد ک بیشتر و بیشتر بنوشه و به نوشیدن ادامه بده تا همچی رو فراموش کنه و احساساتشو از دست بده،وقتی یکی از داخل نابود شده باشه الکل مثل سم عمل میکنه و تموم احساساتشو میکشه واسه همین اون داشت تو نوشیدن زیاده روی میکرد تا حرف تایپ وقتی گفت:"بیا یه مدت از هم جدابشیم"رو فراموش کنه.

چشاشو ک هیچ حس زندگی‌ای توش دیده نمیشد رو باز کرد و به سقف زل زد،اون اصلا دلش نمیخواست از جاش بلند بشه و بره حموم شاید چون میدونست اگه حموم کنه هوشیار میشه و همه‌ی اتفاقات بد دیروز یادش میاد.

همچی خیلی سریع اتفاق افتاد،تارن نمیتونست تموم اتفاقات هضم کنه وفقط یک اتفاق رو نمیتونست فراموش کنه اونم اینکه تایپ یکی دیگه رو بوسیده بود.

یکی داره سعی میکنه اونا رو از هم جدا کنه.

تارن اصلا فکر نمیکرد ک اشتباه کرده باشه.

"چه اشکالی داره سر اونی ک عاشقشی غیرتی بشی؟"

"این اشتباهه ک حسودی کنم؟"

"تایپ فقط مال منه و هیچکس به غیر از من اجازه نداره بهش دست بزنه"

"چطوری این اتفاق به اینجا رسید؟"

"چطور دور شدن از هم راه حل مناسبیه؟"

"این یعنی تایپ از اون پسر خوشش میاد؟"

این همون افکارین ک تارن رو به این مرحله از مستی رسونده بود.

هر وقت سعی میکرد چیزی ک اتفاق افتاد رو فراموش کنه و به راه حلی فکر کنه دوباره تصویر تایپ رو میدید ک داشت فیات رو میبوسید و همراهش تموم افکاربد قبلیش دوباره برمی‌گشتن.

تارن مرد آرومیه و خیلی کم پیش می‌اومد ک عصبانی بشه ولی حتی آروم ترین و سردترین افراد هم اگه همچین اتفاقی براشون بیفته دیوونه میشن و عقلشونو از دست میدن.

تارن دستشو بلند کرد و روی موهای پرپشتش گذاشت و اونارو با کلافگی کشید و پوفی کرد، دستشو از موهاش برداشت ک چشمش به گوشیش ک پایین مبل بود افتاد،با تردید گوشیشو گرفت و همین ک روشنش کرد پوزخند زد و با خودش گفت:
چه توقعی داشتم؟

هیچی نبود،هیچ پیامی یا زنگی از کسی ک منتظرش بود نداشت.

به عکس دونفره‌ی خودشو تایپ ک بک‌گراند گوشیش بود نگاه کرد و انگشتشو رو لبای تایپ ک داشت لبخند میزد کشید،اون روز واقعاً خیلی خوشحال بودند.

به عکس دونفره‌ی خودشو تایپ ک بک‌گراند گوشیش بود نگاه کرد و انگشتشو رو لبای تایپ ک داشت لبخند میزد کشید،اون روز واقعاً خیلی خوشحال بودند

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.
(Completed✅)7years of love(TTS2)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora