part 2:maybe love

656 73 11
                                    

وارد فروشگاه شدم:سلام
اجوما مثل همیشه با خوشرویی جوابمو داد:خوش امدی عزیزم
سمت یخچال رفتم یک پاکت شیرشکلات و یک پاکت شیر توت فرنگی برداشتم نگاهم به شیر موز خورد ی چشم غره ای بهش رفتم پسره عوضی هنوز به من زنگ نزده یک هفته گذشته لبامو اویزون کردم نکنه از من بدش میاد یا واقعا دوست دختر داره
اهی کشیدمو در یخچالو بستم. سمت قفسه ها رفتم و هرچی جلو دستم بود توی سبد میزاشتم سوسیس، چیپس، شکلات، بسکوییت، و بازم شکلات
-رژیم غذایی شکلات گرفتی؟
با صدایی کنار گوشم شوکه شدم جئون عوضی بدون اینکه نگاهش کنم شکلات های بیشتری تو سبد ریختم.
اخمی کردو مچ دستمو گرفت:چرا باهام حرف نمیزنی؟
مچمو از تو دستش ازاد کردم:ببخشید که یک هفته اس منو گذاشتید سر کار اقای جئون جونگ کوک
سمت بستنی ها رفتم و بستی با طعم های شکلاتی و نسکافه ای و کوکی برداشتم.
-تو منتظر تماسم بودی؟
دلم میخواست یکی بزنمش ولی حیف که صورت جذابش نمیزاشت:پس فکر میکنی برای چی شمارمو بهت دادم بلکه بهتره پاکش کنی چون منم شمارتو پاک کردم
سمت صندوق رفتم و کارتمو دادم. که اجوما کارتمو برگردوند :جنی کارتت کار نمیکنه تاریخ انقضاش تموم شده
یکی تو سر خودم برای هواس پرتیم زدم:الان زنگ میزنم ته بیاد پولو واستون بیاره
گوشیمو در اوردم زنگ بزنم که دستی از کنارم رد شد :باهم حسابشون کنید
''چشم''
از فروشگاه که بیرون امدیم سمتش برگشتم :باهام بیا تا در خونه که پولتو بدم
-نیازی نیست
+خوشم نمیاد به پسر جماعت بدهکار باشم پس بیا
-یعنی اگه جا من دختری بود مشکلی نداشتی؟
+به اونم پولشو برمیگردوندم ولی اگه نمیخواست پولو مشکلی نداشتم
جنی احمق احمق میتونستی فقط شماره کارتشو بگیری و واسه ته بفرستی تا پرداخت کنه ولییی صبر کن این نمیخواد بگه چرا کل هفته ی زنگی به من نزده؟
با وایسادنم جونگ کوک هم وایساد سمتش برگشتمو بهش نزدیک شدم باهر قدمی که برمیداشتم اون ی قدم عقب میرفت تا اینکه به دیوار خورد تا فاصله یک سانتی صورتش رفتم که چشماش اندازه دوتا توپ گرد شد:امم... نونا... چیزی شده؟
پوزخندی زدم کیوت گوشاش قرمز شده بود به زور جلوی خندمو گرفتم:از من بدت میاد؟
با صدایه کیوتی گفتم با شوک سعی کرد صورتشو یکم ازم فاصله بده:نه.. نونا فقط... من سرم با کارهای دانشگاهم شلوغ بود برایه همین نتونستم زنگ بزنم ببخشید
از کیوتیش نزدیک بود اکلیل بالا بیارم یکی از لپاشو کشیدمو ازش دور شدم:باشه (لپ های نرمو خوردنی)
سرفه ای کرد و دوباره به راهمون ادامه دادیم دم در اپارتمانم که رسیدیم بهش گفتم صبر کنه تا برم بالا و پولشو بیارم.
Jungkook
نگاهی به ساختمونش کردم معلومه پولداره. وایسا خودتم پولداری شونه ای بالا انداختم به یاد چند لحظه پیش افتادم دختره کیوت، جذاب دیوونه چرا دروغ ازش خوشم می امد دختر باحالی بود.
+بیا ببخشید منتظر موندی
پولو ازش گرفتم (ی چیزی بگوو احمق)
-فردا.. وقت داری؟
+اره چطور؟
(نگی بهش خودم خفت میکنم.)
تو نمیتونی منو خفه کنی چون فقط صدای ناخوداگاهمی
(همچین دختری گیرت نمیاد)
خفهههه
+جونگ کوک
-اممم خوب میای.. بریم بیرون میدونی هوا خوبه داره بهار میشه..
(شت ریدییییی پسر الان با خودش چه فکری راجب میکنه )
لبخندی زد:باشه فردا دانشگاهت کی تموم میشه؟
-اخرین کلاسم ساعت 12تموم میشه
+پس فردا میام اونجا تا باهام بریم ناهار بخوریم
-باشه پس فردا میبینمت
+اوهوم بای بای
دستی تکون دادم داشت میرفت که دوباره برگشتو لپمو بوسید ی چشمکی زدو دستشو تکون داد من همون جا خشکم زده بود تا به خودم امدم جنی رفته بود پس به سمت خونه راه افتادم
Jennie
کیوتتتتتتتتت ی پسر چرا باید انقدر کیوتت باشه چراااا خددااا فکر نمیکنی این حجم از کیوتیی یکم زیادییه در حالی که سرمو به اینه اسانسور میزدم گفتم.
تا وارد خونه شدم کیسه خوردنی ها رو روی اپن گذاشتمو تقویمم رو نگاه کردم شت واسه فردا باید دوتا پارت بنویسم و هیچی توی ذهنم نیستت .
خوردنی ها رو برداشتم و سمت میز کارم رفتم تا زودتر کارمو تموم کنم.
⇦ساعت 5 صبح
+بالاخرههه تموم شد
واسه سه جونگ فرستادمشون و لبتاپ (لپتاب)رو خاموش کردم کشی به بدنم دادمو نگاهی به گوشیم کردم
7 massage from Mrs kim
نمی خواستم بخونمش ولی خوندمش
______________________________________
+جنی دخترم نمی خوای به مامانت سر بزنی دلم واسه قیافه خوشگلت تنگ شده.  23:00
+جنی میدونم از من بدت میاد ولی بیا ببینمت. 23:05
+جنی من مامان بدی ام ولی تو دختر بدی نباش. 23:10
+میدونی که چقدر دوست دارم 23:15
+فردا شب بیا بریم شام باهم بیرون هیچ چیز دیگه ازت نمیخوام شوهرمم واقعا دوست داره ببینتت. 23:20
+شبا بیدار نمون مریض میشی دوست دارم. 23:25
+از ها سونگ وون شنیدم که دوباره قرصاتو شروع کردی مواظب خودت باش. 23:30
______________________________________
ها سونگ وون بدون که مردی برای چی اخه رفتی به مامان گفتیی
سرمو روی میز گذاشتم دلم سوخت واسه مامانم برای همین
+باشه میام ادرس و ساعت رو واسم بفرست.  5:10
و ارسالش کردم ی نگاه به ساعت کردم خاککک ساعت پنج صبحه
گوشیو کنار گذاشتم و از توی اشپزخونه یک لیوان اب با قرص خواب برداشتمو خوردم تا خوابم ببره.
Jungkook
وارد دانشگاه شدم که یکی از دخترا امد سمتم و با عشوه و خجالت موهاشو پشت گوشش گذاشت:
+جونگ کوک امروز بیکاری؟
خوب گفته بودم از دخترایی که عشوه میرن متنفرم
-نه با کسی قرار دارم
و بدون اینکه عکس العملشو ببینم از کنارش رد شدم خوب این اولین نفر بود نفر بعدی کیه؟
+جونگ کوک
اهی کشیدم انقدر زود نفر بعدی امد
+جونگ کوکی امروز میای بریم رستوران بابام
لیسا بود خوب من لیسا رو دوست داشتم ولی به عنوان دوستم نه بیشتر نمیخوام وابستم بشه:نه ببخشید امروز کار دارم
+چه کاری؟
بگم بهش یا نگم؟
- قرار دارم
معلوم بود ناراحت شده:ب... با کی؟
-یکی هست دیگه من میرم سر کلاس الان استاد میاد
هوفف راحت شدممم کاش زودتری امروز تموم بشه
دانشگاه که تموم شد با جیمین داشتیم از سالن رد میشدیم که پچ پچ بچه ها رو شنیدیم
+واییی دختر رو دیدید خیلی خوشگل بود
+نکنه دوست دختر استادمونه
+نهههههه امکان نداره
+من شنیدم که از  دانشگاه ما فارغ التحصیل شده
لیسا امد کنارمون وایساد اخم کرده بود.
که جیمین سمتش برگشت:چیزی شده لیسا؟
+یه دختر خوشگل امده  دانشگاه و اینا انگار دختر ندیدن توی عمرشون
"من شنیدم که اسم دختره کیم جنی یکی از مغز های دانشگاه و خوشگل ترین دختر دانشگاه بود."
با شنیدن اسمش چشمام درشت شد گوشیمو در اوردم و پیامی بهش دادم
______________________________________
Jennie💜😄
-کجایی؟
-نگو امدی دانشگاه ما
+درست حدس زدی امدم دانشگاه  چون کاری داشتم ولی از کجا فهمیدی؟
-چون همه دارن پشت سرت حرف میزنن امدی استاد ها سونگ وون رو ببینی دیگه
+ااا واقعا نگو که فکر میکنن دوست دخترشم؟
-دقیقا همین فکر رو میکنن
+*خنده*
+ده دقیقه دیگه سر کوچه میبینمت من پیادم مشکلی که نداری؟
-نه ندارم امروز ماشین نیاوردم
+پس میبینمت
______________________________________
از بچه ها خدافظی کردمو رفتم سر کوچه وایسادم
+جونگ کوکا
نگاهش کردم :سلام
ی دستشو دور بازوم حلقه کرد:خسته نباشییی حتماا گشنته بیا بریم ی جاییه خوب میشناسم
بدون اینکه منتظر بمونه جواب بدم دستمو کشیدو تاکسی گرفت.
ولی هیچکی متوجه دختری که پشت درخت داشت با عصبانیت نگاهشون میکرد نشد
وارد رستوران شدیم و پشت ی میز نشستیم :فکر نمیکردم دختر پولداری مثل تو بیاد اینجا
لبخند غمگینی زد:با پدرم همیشه می امدم بهم میگفت که حتی اگه پولدارم باشیم نباید فکر کنیم که از بقیه بالا تر هستیم
میخواستم ازش راجب پدرش بپرسم که سریع گفت:چی میخوری نودل های اینجا حرف ندارن با کیمچی هاشون
لبخندی زدم:هر چی میخوای انتخاب کن مشکلی ندارم
+پس اجوما دو کاسه نودل، کیمچی با کیمباب
+باشه جنی الان اماده میکنم
+ممنونننن
از دیدن اینکه خوشحاله توی قلبم چیزایی حس میکردم
(عاشق شدیی رفتتتتت
هیییی چرا منو نادیده میگیرییی)
چون چرت و پرت زیاد میگی
اجوما غذا ها رو سر میز گذاشت:نوش جون
-توی دانشگاه ما چه میکردی؟
+خوب حتما شنیدی که من اونجا درس میخوندم استاد ها سونگ وون شما دوست خانوادگی ماست گفتم که ی سری بهش بزنم
-ولی از کجا میدونستی که تو کدوم دانشگاه درس میخوندم؟
(فلش بک)
Jennie
اوکی ی مشکل جدی پیدا کردم من که نمیدونم کدوم دانشگاه میره که یاد جیسو اونی افتادم و بهش زنگ زدم:اونیی تو میدونی جونگ کوک تو چه دانشگاهی درس میخونه؟
+تو دانشگاه خودمونه چرا؟
+واقعا هیچی میخواستم برم بهش سر بزنم
+جنی!!
+باشه بعدا میام واست تعریف میکنم فعلا باید برم
و تلفن رو قطع کردم.
(پایان فلش بک)
اخم کردم
-برای چی از خودم نپرسیدی امارمو از بقیه میگیری؟
+قبل از امدن میخواستم بپرسم که یادم افتاد ممکنه سر کلاس باشی پس زنگ نزدم حالا هم غذاتو بخور به جایه بازجویی کردن از من
غذا که تموم شد با جنی تاکسی گرفتیم.
بیرونو داشتم نگاه میکردم که سنگینی چیزی رو روی شونه ام حس کردم جنی سرشو رو شونه ام گذاشته بود و خوابیده بود
با صدای گوشیم نگاهمو ازش گرفتم.
______________________________________
1 massage from mom❤
+امشب ساعت 8 میری به این ادرس قرار از پیش تعیین شده خواهشا برو و ابروم رو نبر جونگ کوک
______________________________________
اهی کشیدم مثل اینکه این بار نمیتونستم فرار کنم.
راننده تاکسی نگاهی بهمون انداخت :قربان کجا برم؟
ادرس پارکی که نزدیک خونمونه رو بهش دادم
Jennie
با شنیدن صداش چشمامو باز کردم
-جنی پاشو رسیدیم
از تاکسی پیاده شدم نگاهی به اطراف کردم:اینجا دیگه کجاست؟
-پارک نزدیک خونمون نمیدونستی؟
+نه من ترجیح میدم زیاد بیرون نیام
نگاهی به ساعت کردم تازه ساعت 5بود و به راه رفتن ادامه دادیم
جونگ کوک منو تا دم در خونه رسوند
+مرسی واسه امروز خیلی خوش گذشت
-خواهش رستوران اونجا واقعا عالی بود
لبخندی زدم:خوشحالم که خوشت امد اگه خواستی بگو میریم دوباره
-برو داخل و استراحت کن
+باشه خداحفظ
در رو بستم و سریع وارد اسانسور دستمو رو قلبم گذاشتمو لبخندی زدم.
🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓
خوب خوب سلام کیوتی ها پارت دو رو هم اپ کردم امیدوارم خوشتون بیاد خودم که این پارت به دلم نچسبید میشه گفت نزدیک هفت بار ادیتش کردم تا این بدست امد دیگه خیلی دوستون دارم ممنون💜😘

🐱Jendukii🐰|JENKOOK (COMPLETED) Where stories live. Discover now