𝑻𝒉𝒊𝒓𝒅 𝑫𝒊𝒂𝒓𝒚

107 37 0
                                    

دفتر خاطرات عزیز

ستاره ها، تو آسمون برق میزدن.
اون با دستای بزرگترش دستامو بغل کرد¹
امیدوار بودم که اون شب تموم نشه.
اما بعدش از خواب پریدم.

- شوتارو

¹؛ دستام رو گرفت.

All About You | SungtaroDonde viven las historias. Descúbrelo ahora