∆جنی او خدای من خوابیدی ؟ پاشو ببینم کمک کن وسایلا رو ببریم
+بذار بخوابم ...او رسیدیم ؟ چ زود تف
باشه الان میام ...ینی کمک میکنم∆ من دارم میرم مسافرت با کوک خوب رفتار کن
-یااا صب کن ببینم شوخیت گرفته من...
∆ او تاکسی اومد ... بای هانا
-جنی جنیییی اوفف
............................................................
تعریف از زبان جنی
+خب امیدوارم اینجا اونقد جا باشه ک من و کوک هم اتاق نشیم واقعن حال اجرای دستوراتشو ندارم چندش بی مغز هویج خور ر مخ ....
داشتم همینطور غر غر میکردم که خوردم ب ی چیز سفت شبیه دیوار و پخش زمین شدم و این باعث شد دامن کوتاهم یکم بره بالا و اون موقع بود ک پسری با موی سیاه چشمای سبز با ی شلوار چرم چسبون ک کاملا برجستگی پایینشو نشون میداد ی لباس سیاه چرم هم پوشیده بود گردنبند صلیب
همینطور در حال آنالیز کردن اون پسر جذاب بودم ک کوک دست اون پسر رو گرفت
×کوک: اووو ته چقد زود اومدی-ک زود اومدم ؟ خودت چی ؟
×کوک: او من از شدت هیجان ...راستش صاحبخو
جنی پرید وسط حرفش و همینطور ک داشت بلند میشد و دامنش رو بیشتر به پایین میکشید تا کوتاهیش زیاد ب چشم نیاد گف
+یااا کوک چ زری میزنی ؟ این کدوم خریع ک بخوای اینا رو بش بگی ؟
×کوک: بصت فرندمه ..این اولیشع هنوز از بقیش رو نمایی نکردم ...چیه عاشقش نشدی ؟
+ میچوسو؟ عاشق این ؟ هع ببین کوک تا همینجا هویجت ...یا شیرموزت نکردم در گاله رو ببن اوک؟
×کوک: با لحن جدی گفت * بزار ببینم فردا و روز های بعد هم میتونی اینطوری باهام حرف بزنی یا ن
خدایا کوک چش شده چر اینجوری حرف میزنع بار اولیه ک انقدر جدیه ....خشن نشده ؟
اوففف جنی انقد با خدت فک نکن-من خر نیستم جنی کیم مراقب حرف زدنت باش برات بد تموم میشه !
+اوووو چ خشن پوزخند زد *
او ددی طور شدی ته ...ول فک کنم اون فرد ک قرارع براش بد تموم بشه تویی !-زارت.... بیبی گرل رو مخی هستی! وحشی ر مخ
+درسته من وحشیم .....اما ر مخ نععع
عا کوک اینا رو جم کن ببر داخل- اینجا خونه نیس ! جای بدی اومدی!
+چ...چی میگی ؟ کی با تو حرف زد نوخودی!
کوک: خودت ببر داخل جنی !
+من وسایلای کوفتی تو رو همیشه جم میکردم اما حالا اینجوری میکنی؟ عوضی
با عصبانیت شونم رو بهش زدم و رد شدم
وارد خونه شدم و منتظر کسی بودم ک بهم بگه باید کجا برم ک سه تا پسر دیگ هم دیدم ک با چمدون هاشون داخل سالن بودن
جین: اون همون دختره نیس؟ جنی کیم؟
نامجون :خودشع
هوپی: بزار بریم باهاش حرف بزنیم نظری بدی نیس ن؟
نامجون و جین: بریم !
دیدم ک دارن میان طرفم
از اونجایی ک پسرا برام جذابیتی ندارن بهشون توجهی نکردم و بی توجه بهشون رفتم سمت ی آقای قد بلند ک ب نظر میومد ۴۰ یا ۵۰ سالش باشه+عامم... ببخشید من ... جنی کیم هستم میشه بگید کجا اتاق منه؟..عام راستی شما چند سالتونع واقعن خوشتیپ هستید
*چشمک زد *
-اوو ممنون جنی ... عزیزم با اون پسرا برو
او پسرا بیاین ...هر سه تاشون تعظیم کوتاهی کردن و بعد ب من با لبخند مصنوعی نگا کردن
عیش چندشا+ خب الان باید با اینا برم ...گاد کیل می ... دختر اینجا نیس؟
-چرا هست ت *خندید*
+این ینی ن؟... ناامید کنندس ولی بازم سه تا رو میشه به علاوه اون تا چندش تحمل کرد
-پنج تا ؟ او یکیشون کمه+چیییی؟ بازم ؟ او گادددد
هی شماها منو ببرید اتاقم !هوپی: هی؟ محترمانه تر میگفتی بهت کمک میکردم ولی ت واقعن بی ادبی !
+ت کدوم خری باشی که ب من بگی بی ادب ؟ آره بی ادبم گو خوریشم ب کسی نیومده !
نامجون:خفه شو! بیا این کلید گمشو برو طبقه بالا ! با آدمای بی ادب باید بی ادب حرف بزنی !
+جنی : اووو ممنون خنده رو مخی کرد *
درسته خوشم اومد ی آدم مث من ینی بی ادب هست .. امیدوارم دیگ هم صحبت نشم باهاتون *بازم خنده رو مخی زد ک باعث عصبانیت اونا شد*جین : کوک حق داشت ک این تصمیمو
بگیره!نامجون: درسته واقعن رو مخههه
هوپی : نمیشه یکم دیگ بهش زمان بدیم شاید اونقدرا هم بد نباشه ن؟
نامجون وجین با عصبانیت غریدن: نعع
هوپی :اوک اوک...اراسو ...
............................................................
به نظرتون کوک چه نقشه ای برای جنی داره؟ میخواد با همکاری بقیه چیکار کنه؟
ووت و کامنت فراموش نشه لاوا
YOU ARE READING
𝙍-𝙜-𝙮'ʰᵒᵘˢᵉ
Fanfictionمعشوقه برادری شد زندگی خواهرش•| همه چیز از ورود اونا ب عمارت'𝗥-𝗚-𝗬' آغاز شد "کلمه عشق برای من ترس میاره! عشق ترسناک ترین کلمه دنیاست اینو عمارت 'رد گرین یلو 'یادم داد جایی ک پایان به من نزدیک شد تا زندگیم شروع شد" جنی:" خداحافظ کیم تهیونگ من ا...