داخل خیابون های شهر با سرعت زیاد میروندخب اون براش مهم نبود
در واقع هیچی براش مهم نبود و یک شیطان خونسرد
که به وقتش میتونه تمام جهان رو نابود کنهرسید در یک جای شیک که نوشته بود کلاب قرمز
_ اهوم خوبه
در ماشین رو باز کرد و ازش اومد بیرون ( منحرفا😐 )
بلافاصله ماشین غیب شد
خنده بی موردی کرد و با لبخند مرموزش رفت در کلاب که دو مرد جلوش رو گرفتن÷ بلیط کلاب داری ؟
پوزخندی زد و به چشماشون نگاه کرد
مرد ها بلافاصله روی زمین افتادن
_ هیچوقت سعی نکنید با یکی مثل من در بیوفتید احمقارفت داخل کلاب و بوی مشروب و ماری جوانا رو به وضوح حس کرد
_ آفرین_ خدا میخواست این انسانها رو از شر من دور نگه داره
قهقه ای زد و جلو تر رفت
سمت بارمن رفت
_ پسر* بفرمایید
_ یه مشروب پائولا توماس و آنتون پرودو
برام بیار* ولی اینها مشروب های خیلی سنگینی هستن
من نمیتونم برای شما بیارموی توی چشماش نگاه کرد
_ برو برام مشروب هایی که خواستم رو بیار
* بله چشم ارباب
پوزخندی زد و به رفتن بارمن نگاه کردهیچ کس تو دنیا خطرناک تر از اون نبود
اون ابلیس بزرگ بودروی یکی از میز ها نیست و باران رو دید که داشت میومد
کم کم بارمن بهش نزدیک شد
* بفرمایید ارباب_ میتونی بری
بارمن بدون هیچ حرفی از اونجا دور شد
به مشروب ها نگاه کرد
_ اهوم اصلندر اولین مشروب رو باز کرد و تا ته سر کشید
_ همم چه خوشمزه
دومین رو هم باز کرد و آروم شروع کردم به خوردن
در حین خوردن یه دختر اومد و سر پاش نشست
معلوم بود که اون دختر مسته
وی دستشو پشت کمر دختر گذاشت که دختر جیغ بلندی زد
ولی اون یه کاری کرده بود که فقط خودش بتونه جیغ هاش رو بشنوه
به کمر دختر نگاه کرد که کاملا سوخته بود
دختر رو به کمر پرت کرد روی زمین و نیشخند بهش زد_ اوم دیگه باید برم
بلند شد و به سمت خروجی کلاب قدم برداشت بعد از چند قدم به در خروجی رسید و رفت بیرون
_ یکم قدم میزنم اهوم
توی اون کوچه خیابون های تاریک که با نور چراغ هاش شهر روشن شده بود شروع کرد به قدم زدن
که
ناگهان احساس کرد کسی از پشت لمسش میکنه
برگشت و پسر بچه 15 16 ساله ای رو دید
که از سرو وضعش معلوم بود فقیره~ آقا
با صدای لرزون و بغض داری گفت_ هوم
~ م.م..میشه بهم کم..ک کنید
وی ....
_________________
های گایز 🍌😈
فحش به نویسنده آزاد😂😂
یه چیزی توی وجودم هست که میگه جای حساس تموم کنم 😂😂😂خب دیگه دوستون دارم 😁😇
نظرتون درباره ته چیه 🤨
به نظرتون اون پسر بچه کیه 🤨
نظرتون درباره داستان چیه 😅
خب دیگه 😁
بای😈🍌
VOUS LISEZ
Devil Love
Fanfiction+ میدونی وی گناه من این بود عاشق یه شیطان شدم و حاضرم برای موندن توی جهنمت گناهمو بیشتر کنم _ باید تا آخر عمرت توی جهنم من تاوان گناهتو بدی بیبی... ژانر : جهنمی _ انگست _ هپی اند_فول اسمات کاپل : ویکوک ... های گایز این یه فیک فول اسماته اگه دوس ن...