[ این قسمت : غیر منتظره ]
این وحشتناک به نظر میرسید.
چون از لحظهای که جونگکوک وارد خونه شده تا زمانی که شام سرو شد و شوهر خالش با پسرش بازم خونه رو شلوغ کردن گرفته تا ثانیه ی آخری که داشت از پله ها بالا میرفت تا به طبقهی بالا برسه، مادر و خالش با ذوق و چشم های قلب شده و پر از عشق بهش نگاه میکردن.دستاشون رو تو هم گره زده و با لبخندی که رو لب داشتن جوری به کوکی نگاه میکردن که پسر دیگه داشت معذب و مضطرب میشد.
_ آها یادم رفت یه چیزی رو بگم..
وقتی تهیونگ ناگهانی برگشت تا به مادراشون اون پایین نگاه کنه، دستی تو موهای کوکی کشید و لبخند زد.
_ لطفاً به بهونه ی رسیدگی یا هرچی وارد اتاق نشید و خلوت ما رو بهم نزنید!
این حرفِ تهیونگ برای کوکی اینطور به نظر میرسید که انگار داشت تأکید میکرد حتی اگه صدای فریاد و کمک خواستن های جونگکوک رو هم شنیدید دخالت نکنید پس خواست همون راهی که اومده رو برگرده اما متأسفانه بین بازوهای تهیونگ گیر افتاد و اون پسر خیلی سریع، کوکی رو به داخل اتاق خودش هدایت کرد و در رو بست.
جونگکوک که ضربان قلبش حسابی بالا رفته بود برگشت و به تهیونگ که در رو قفل کرد و کلیدش رو تو دستش چرخوند، نگاه کرد. حس میکرد الانه که از شدت دلشوره حشره بالا بیاره.
+ چرا درو بستی؟!
با استرس پرسید و با پشت دست چتریهاشو کنار زد، با نگاهش تهیونگ رو که سمت کمد رفت، دنبال کرد و زمانی که جوابی نگرفت دوباره با لحن جدی تری ادامه داد.
+ هی با توام!
_ بیا بانی اینا رو بپوش..وقتی تهیونگ بدون اهمیت به سوال کوکی با دو دست لباس خواب به رنگ های صورتی و آبی برگشت، جونگکوک دستی به صورتش کشید.
+ من لباس تو رو نمیپوشم.
غر زد و تهیونگ نگاه خونسردی بهش انداخت، چند قدم نزدیک تر اومد که باعث شد کوکی با استرس عقب بره و اخم کنه.
_ این یه درخواست نبود، بپوششون!
دستور داد، لباس ها رو سمت جونگکوک گرفت و با نگاهش بهش فهموند اگه اونا رو نپوشه خودش دست به کار میشه پس کوکی ناچارا لباس خواب صورتی رو که سمتش دراز شده بود، گرفت و تهیونگ هم بدون هیچ مراعاتی بعد از در آوردن کت فرمش، شروع به باز کردن دکمه هاش کرد.
اون پسر یکم زیادی راحت بود و لخت شدنش مصادف بود با هین کشیدن کوکی و سرخ شدن گونه هاش اما تهیونگ از خجالت زده شدن پسرخالش نهایت لذت رو میبرد پس با خنده لبشو به دندون گرفت و زمانی که پیراهنش رو در آورد، کوکی محکم پلک هاشو رو هم انداخت و نفسش رو حبس کرد.
YOU ARE READING
Crush | T.K
Teen Fiction[Completed] همه چی از یه کراشِ ساده شروع شد. جایی که تهیونگ پسرخالهی خبیثِ جونگکوکه و میخواد بهش کمک کنه تا به کراشش برسه اما چی میشه اگه این وسط به جای رسوندنِ اون دو نفر به هم، خودش عاشق بشه؟! - عنوان: کراش. - وضعیت: اتمام یافته. - ژانر : کمدی...