از دید سئوهیون
"بچه ها!!!نظرتون چیه بریم خرید؟"
ایرِنه از من,سولگی و جوی پرسید."فردا روز دختره.بیآیید فردا کلاس موسیقی رو بپیچونیم"
سولگی گفت."کی میآد،فردا بریم پارتی؟"
ایرِنه با ذوق پرسید."ما که هستیم،بزن بریم بترکونیم"
جوی و سولگی همزمان گفتن."منم همینطور"
با خوشحالی از پیشنهادش استقبال کردم."هیون؟!"
یکی از پشت سر صدام کرد و به طرز عجیبی آشنا میزد,به محض اینکه شناختمش با تعجب برگشتم و به سرعت پریدم بغلش."تهیونگی!!"
محکم بغلم کرد و ناگهان تصویر بکهیون جلوی چشمم ظاهر شد.حالا چرا اون؟این من رو میترسوند."دلم برات تنگ شده بود هیون"
"منم همینطور تهِ تهِ"
از توی بغلش اومدم بیرون و سمت دوستهام چرخیدم."خیلی وقته ندیدمتون بچه ها"
تهیونگ گفت."ما رو بغل نمیکنی؟"
جوی با شیطنت گفت."نخیر!!بغل فقط مخصوص هیون خودمه"
داشتیم با تهیونگ میخندیدیم که بکهیون رو دیدم,داشت با موبایلش حرف میزد و همزمان به این سمت میاومد,باید فکر راه چاره ای باشم وگرنه همه چی خراب میشه!!"من گرسنه شدم.بریم کافه تریا"
با عجله گفتم و دست تهیونگ رو کشیدم.
اونها نباید همدیگه رو ببینن."خیلی مشکوک رفتار میکنی هیون ولی باشه بریم...راستی!!!ذائقه ات که تغییر نکرده نه؟باز هم ساندویچ هات داگ پنیری میخوری دیگه؟"
(منم دلم خواست😭از ترس چاق شدن 2 ساله هات داگ پنیری نخوردم💔)
"آره...آره...بریم"
توی کافه تریا تا میتونستم حواسش رو پرت میکردم تا به چیز دیگه فکر نکنه,بعد از پرداخت صورت حساب نزدیک خروجی بکهیون رو دیدم که داشت با کای صحبت میکرد.
لعنتی!!!دوباره نه!!!چقدر من بدبختم,خدایا نمیشه من ناگهانی بخار بشم؟چرا هر بار باید بکهیون جلوی رومون سبز بشه؟فکر کنم قراره روز طولانی داشته باشم!!
![](https://img.wattpad.com/cover/275895160-288-k233972.jpg)
YOU ARE READING
Fake Boyfriend
Romanceدوست پسر قلابی (Complete) مینی فیک دختر پسری کارکتر اصلی:بکهیون,سئوهیون ژانر:عاشقانه,مدرسه ای,زندگی روزمره نویسنده:Mochinmydna مترجم:Tania kh مقدمه "هیچ مایی وجود نداره احمق جون!!!" سئوهیون چشمهاش رو توی حدقه چرخوند و بهش گفت. "اوه البته که نیست شی...