Ep 1:دروغها

105 17 2
                                    

از دید بکهیون

"تو تنها پسر توی گروهی که دوست دختر نداره.کدوم احمقی روی زمین پیدا میشه که باهات قرار بگذاره؟هیچ دختر عاقلی این کار رو نمیکنه"
مینهو چنان با صدای بلند گفت که صداش پیچید و کل کلاس بهم خندیدن.

"خُب اشتباه میکنی"
یه دفعه ای غریدم و بلند گفتم.

"چی؟!"

"منظورم اینه...من دوست دختر دارم"

"اوه واقعاً؟!خُب پس میخوام دوست دختر خیالیت رو درست کنار لاکرها بعد ناهار ببینمش"
با نیشخند گفت.

"باشه"
ای بمیری بِک...عجب غلطی کردم😩حالا چطوری میخوای یه ساعته دوست دختر پیدا کنی؟!
زنگ رو زدن و وقت ناهار بود و من رفتم تا دوست دختر پیدا کنم,در واقع میشه گفت دوست دختر قلابی!!
بدون فکر راه میرفتم که محکم خوردم به یه نفر و میشه گفت هردو پرتاب شدیم.

"ببـ..."
دیدمش,سئوهیون بود و ناگهان فکری به ذهنم رسید.

"هوی!!!مگه کوری؟!جلوی روت رو نگاه کن!!"
داشت میرفت که مچش رو چسبیدم.

"سئوهیون...التماست میکنم کمکم کن"
با چشمهای ملتمس نگاهش کردم.

"و چی باعث شده فکر کنی کمکت میکنم؟"
پرسید و دستهاش رو از توی دستم درآورد.

"میدونم قبلاً برات خیلی قلدری کرد،آزارت دادم،اون یه اشتباه بود،ببخشید،بعداً برات جبرانش میکنم فقط تو برام یه کاری کن"

"نمیتونم ببخشمت بیون بکهیون.چرا من؟برو یکی از طرفدارهای دوآتیشت رو پیدا کن"
چشم غره رفت و خواست بره که خودم رو جلوش انداختم.

"لطفاً...من به یکی که محبوب و زیبا باشه نیاز دارم...چیز یعنی منظوری از حرفهام ندارم فقط کمکم کن"

"صبر کن ببینم!!محبوب و زیبا؟!مگه برای چه کاری بهم نیاز داری؟"
سردرگم ازم پرسید.

"لطفاً دوست دختر قلابیم باش"
بهش گفتم.

..........................................................................

این هم قسمت اول مینی فیک😊امیدوارم تا آخر باهام همراه باشید.مثل روال همیشه نه شرط Vote داریم و نه کامنت فقط خوشحال میشم یه ⭐ کوچولو بدید که بفهمم اصلاً خوشتون اومده یا نه.

Fake BoyfriendTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang