قربانی
امپراطور پنجره کجاوه رو باز کرد و خطاب به راهنما
"چقدر دیگه مونده که به قصر برسیم؟"راهنما: تقریبا یک ساعت سرورم
اسبی که جلوی کجاوه حرکت میکرد کنار کشید و به طرف کجاوه امپراطور اومد با سر تعظیم کرد اون قوی ترین جنگاور ارتش شیلا استاد شاهزاده لیسا و دوست دوران کودکیش جنرال لی سو گوک و دست راست امپراطور بود
"سرورم فرمانده لی سو گوک هستم "امپراطور
"چطور شده که فرمانده از جلوی راه کنار کشیده"فرمانده
"ببخشید که مزاحم وقت تون شدم سرورم، ولی خیلی وقت که سوالی برایم پیش آمده و نتونستم دیگر تحمل کنم برای همین..."امپراطور
" بپرس لازم نیست انقدر کشش بد.."فرمانده حرف پادشاه رو قطع کرد و: ببخشید سرورم قصد جسارت نداشتم
+( قصد جسارت نداشتی؟ ولی قطع کردن حرفم چی؟) امروز چون خیلی خوشحالم
می بخشمت میتونی سوالت رو بپرسیفرمانده
"پادشاه شما خیلی بزرگوارید که بنده ح..."امپراطور
"بنال"فرمانده
"م..... میتونم بدانم چرا بجای درخواست قلعه ی موک دونگ که خیلی وقت بود خواهان بدست آوردنش رو داشتید درخواست ازدواج با شاهزاده رو مطرح کردید؟"امپراطور
"خب اگه اون قلعه رو به دست بیارم شاید از دستش هم بدم<منظورش تویه جنگه> ولی اگه شاهزاده رو
به دست بیارم دیگه جنگی میان ما و گوریو رخ نمیده
و اگه طرفی که جنگ رو شروع میکنه ما باشیم گوریویی ها جز دفاع هیچی از دستشون بر نمیاد
ما شاهزاده رو مثل یک گروگان به قصر می بریم و گوریو ماننده برده ای می شود که شناسه بردگیش در دستان ماست"فرمانده
"سرورم شما داناترین پادشاه دنیا هستید من خیلی متاسفم که مزاحم اوقات..."امپراطور
"خودم میدونم حالا بیشتر از این مزاحم نشو برو رد کارت"فرمانده تعظیم کنان سرعت اسب رو بالا برد و دوباره به جایگاه سابقش برگشت
امپراطور که به خاطر خاک بلند شده از زمین بعد از رفتن فرمانده سرفه اش گرفته بود پنجره کجاوه رو بست و از ته دل به خودش لعنت فرستاد که همچین جنرال ای رو در کنار خودش داره بعد به فکر فرو رفت(درخواستم برای ازدواج با شاهزاده یک درصد هم برای امنیت کشور و مردمم نیست کشور شیلا همین جوری هم قوی و پابرجاست اگه قلعه موک دونگ رو بخاطر پیروزی از جنگ درخواست کنم تا ۲۰سال
دیگه هم نمیتونن دوباره پسش بگیرن)چهار سال پیش میون گوریو و چین جنگی رخ داده که شکست خورده ی جنگ گوریو بوده امپراطور چین بخاطر ضرر هایی که در طول جنگ خوردن بجای باج با گوریو صلح نامه ای امضاء میکنه که شرطی شش ساله برای جلو گیری از ازدواج و تولید مثل در گوریو بوده و اگه این اتفاق بیوفته چین صلح نامه رو باطل و آماده جنگ میشه امپراطور شیلا خوب از وضع گوریو و مردمش با خبر بود، هشت ماه پیش اون بر علیه گوریو برخواست و دومین جنگ در مقابل گوریو شروع شد این بهترین فرست بود، از اونجایی که صبر مردم بخاطر قرار داد به ته رسیده بود، اون با درخواستی که کرد دو بار به گوریو لطف کرده بود توقف جنگ و بخشش از سمت امپراطوری چین
YOU ARE READING
Exile To Freedom
Historical Fictionمیخوام داستانی رو براتون تعریف، کنم داستانی درمورد زندگی یک شاهزاده که خواسته ی خود خواهانه مبنی بر صلح امپراطوریت باعث بهم ریختن زندگیش شد ولی این رو باید بدونید که شاهزاده داستان هیچ وقت فکرش رو نمیکرد که آرزوش برآورده بشه آیا زندگی شاهزاده دوبار...