زی:هی لی اینو نگاه کن!
زین صفحه ی گوشی رو به سمت لیام که داشت فیفا بازی می کرد ، گرفت.
لیام به سختی نگاهش رو از صفحه ی تلویزیون گرفت درحالی که چشماش رو کمی تنگ کرده بود تمرکزش رو به چیزی که زین سعی در نشون دادنش به لیام داشت، داد.
لی:این....چیه؟
گفت و سرش رو کج کرد.
زین به چشماش چرخی داد.
زی:فن آرته.
لیام چندبار پلک زد.
زین آهی کشید و ادامه داد:
زی:از تو
ابروهای لیام توی هم پیچید.
لی:فکر میکنم اشتباه میکنی زینی....دقت کردی که موهاش بلونده؟
زی:دقیقا
زین با اشتیاق گفت.
زی:نظرت چیه موهاتو بلوند کنی؟
لیام چندبار دهنش رو باز و بسته کرد و در آخر با آرامش، کنسول بازی رو کنار گذاشت و کامل به سمت زین چرخید.
زی:فقط بیا امتحانش کنیم.
وقتی تردید رو توی چشمهای همسرش دید ادامه داد:
زی:مطمئنم فنا دیوونه میشن!....اونا عاشق لیوم بلوند میشن! نگاه کن...
زین گوشی لیام رو برداشت و "دیسکورد" رو باز کرد.
از روبروی لیام بلند شد ، کمرش رو به سینه های پهن لیام تکیه داد و خودش رو توی بغلش جا داد.
زی:اونا عاشق یه تدی بر بلوندن!
با انگشت شستش صفحه رو پایین کشید و لیام تونست پیام های زیادی درباره ی خودش با موهای بلوند ببینه.
زین سرش رو بالا برد و از پایین به صورت اخمالوی لیام نگاه کرد.
لی:فکر میکنی ایده ی خوبیه؟
با پرسیدن این سوال ، چشمهای زین درخشید.
زی:البته
لی:همیشه دلم میخواست امتحانش کنم....
دستش دور زین حلقه کرد و گوشی رو از دستش گرفت.
لی:پس...به کورالاین زنگ بزنم؟
زی:این چیزیه که تو میخوای مگه نه؟ موهای بلوند و براق.
لیام سرش رو به بالا و پایین تکون داد.
زی:پس زنگ بزن عسلم.
زین با مهربونی گفت.
لیست مخاطباشو باز کرد و اسم کورالاین رو لمس کرد.
چند ثانیه بعد این صدای کورالاین بود که از اسپیکر گوشی بلند شد.
کورا: هی لیام.
BINABASA MO ANG
Disaster chef & blonde teddy bear [l.s] [z.m]
Short Storyیه وانشات از دو ماه اخیر:)💙