(2)

107 21 17
                                    

زی:هی لی اینو نگاه کن!

زین صفحه ی گوشی رو به سمت لیام که داشت فیفا بازی می کرد ، گرفت.

لیام به سختی نگاهش رو از صفحه ی تلویزیون گرفت درحالی که چشماش رو کمی تنگ کرده بود تمرکزش رو به چیزی که زین سعی در نشون دادنش به لیام داشت، داد.

لی:این....چیه؟

گفت و سرش رو کج کرد.

زین به چشماش چرخی داد.

زی:فن آرته.

لیام چندبار پلک زد.

زین آهی کشید و ادامه داد:

زی:از تو

ابروهای لیام توی هم پیچید.

لی:فکر میکنم اشتباه میکنی زینی....دقت کردی که موهاش بلونده؟

زی:دقیقا

زین با اشتیاق گفت.

زی:نظرت چیه موهاتو بلوند کنی؟

لیام چندبار دهنش رو باز و بسته کرد و در آخر با آرامش، کنسول بازی رو کنار گذاشت و کامل به سمت زین چرخید.

زی:فقط بیا امتحانش کنیم.

وقتی تردید رو توی چشمهای همسرش دید ادامه داد:

زی:مطمئنم فنا دیوونه میشن!....اونا عاشق لیوم بلوند میشن! نگاه کن...

زین گوشی لیام رو برداشت و "دیسکورد" رو باز کرد.

از روبروی لیام بلند شد ، کمرش رو به سینه های پهن لیام تکیه داد و خودش رو توی بغلش جا داد.

زی:اونا عاشق یه تدی بر بلوندن!

با انگشت شستش صفحه رو پایین کشید و لیام تونست پیام های زیادی درباره ی خودش با موهای بلوند ببینه.

زین سرش رو بالا برد و از پایین به صورت اخمالوی لیام نگاه کرد.

لی:فکر میکنی ایده ی خوبیه؟

با پرسیدن این سوال ، چشمهای زین درخشید.

زی:البته

لی:همیشه دلم میخواست امتحانش کنم....

دستش دور زین حلقه کرد و گوشی رو از دستش گرفت.

لی:پس...به کورالاین زنگ بزنم؟

زی:این چیزیه که تو میخوای مگه نه؟ موهای بلوند و براق.

لیام سرش رو به بالا و پایین تکون داد.

زی:پس زنگ بزن عسلم.

زین با مهربونی گفت.

لیست مخاطباشو باز کرد و اسم کورالاین رو لمس کرد.

چند ثانیه بعد این صدای کورالاین بود که از اسپیکر گوشی بلند شد.

کورا: هی لیام.

Disaster chef & blonde teddy bear [l.s] [z.m]Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon