جعبه های نیمه باز همه جای خونهٔ لیسا دیده میشد.
اون درحال حاضر داشت چند جعبهٔ آخر رو جا به جا میکرد و حسابی عرق کرده بود و مشتاق دوش گرفتن.
تمام چیزی که واقعاً بهش اهمیت میداد، رفتن به حمام بود.
وارد اتاقی که به عنوان دفتر کارش انتخاب کرده بود، شد و چندین کاغذ پراکنده در اتاق پیدا کرد.
اما اونقدر بهم ریخته بود که اصلا به یک دفتر کار شباهت نداشت.
لیسا از درون احساس گرمای زیادی میکرد و شدیدا به هوای تازه نیاز داشت.
به سمت پنجره قدیمی، کثیف و زنگ زدهٔ اتاق رفت و بعد از باز کردنش، اولین چیزی که به چشمش خورد یک دختر سبزه و آشنا بود که در اطراف حیاط خلوتش با لباسی با طرح گل های لاوندر که به زیبایی توی تنش نشسته بود، در حال رقصیدن و آواز خوندن بود.
اسپرینکلرها در حال نوازش قطرات آب روی اون نوجوان زیبا بودند و باعث چسبیدن لباس به تنش شده بود و منحنی ها و برجستگی های زیبای بدنش درحال رقصیدن باله، منظرهٔ قابل توجهی رو برای لیسا بسازه.
اون دختر داشت با تموم قلبش می رقصید.
با پاهای ظریفش از این طرف به اون طرف میپرید و همراه موسیقی ای که از ضبط داخل خونه پخش میشد، آواز میخوند.انگار موسیقی در خونش جریان داشت،
اون دختر نوجوون اعتماد به نفس خوبی داشت، به راحتی میشه از یک نگاه این رو متوجه شد.تارهای زیبای موهاش خیس شده بود و هر بار که میپرید و میچرخید، به زیبایی توی هوا به رقص درمیومدن.
و این چیزی نبود که لیسای جوان، انتظار دیدنش رو از یه دختر بچهٔ هفده ساله داشته باشه.
این ویژگی ها برای یک نوجوون زیادی...سکسی بود!
"لولیتا!"
جنی بلافاصله چرخیدن به دور خودش رو متوقف میکنه و با مادرش روبرو میشه.
آیرین که حالا داخل حیاط خلوت ایستاده بود، لبخند بزرگ و مهربونی که لیسا ازش میشناخت حالا به یک اخم غلیظ تبدیل شده بود.
با عصبانیت فریاد زد"من بهت چی گفتم؟"
دخترِ خیس ساکت بود و فقط به پاهاش خیره شده بود.
آیرین سرش رو ناامیدانه تکون داد و به برگشتن دخترش به داخل خونه، خیره شد.
آیرین به امید دیدن همسایهٔ جدید، نگاهی به خونهٔ لیسا انداخت؛
هیچ دیدی از اون وجود نداشت.همون طور که به عقب بر میگشت، آه کشید و وارد خونه اش شد.
لیسا فقط به حیاط خالی همسایه اش خیره شده بود؛
فقط و فقط به این امید که اون دختر رو دوباره ببینه.
YOU ARE READING
𝑳𝒐𝒍𝒊𝒕𝒂 | 𝑱𝒆𝒏𝒍𝒊𝒔𝒂
Romanceلولیتا؛ نور زندگی من، آتش اندام جنسی من، گناه من، روح من، لو-لی-تا؛ نوک زبان در یک سفر سه گامی، از کام دهان به سمت پایین میاد و در قدم سومش، به پشت دندون ضربه میزنه. لو.لی.تا.