سرموبلند کردم و چشمای بزرگ سبز آبیشو دیدم که با حالت کنجکاوی و جوری که هیچ چی نفهمیده ،داشت به کتابم نگاه می کرد .خیلی جالب بود.
Ania’s p.o.v
- می تونم کمکتون کنم؟
اون گفت .حتما خیلی تابلوکردم...وای من چقد احمقم .
- نه ولی این خیلی عجیبه که یه نفر داره تو بار کتاب می خونه!با یه لحن حاضر جوابی گفتم.
- اوه واقعا!خیلی بهتر از کثافت کاری هایی که این هرزه ها انجام می دن.اون گفت
- اگه تو خیلی خوبی پیش این هرزه ها چی کار می کنی؟
من با لوس بازی بهش گفتم.
- این به تو هیچ ربطی نداره!
اون گفت .چقد بی شعوره ،عوضی .
"خوبه"
– خوبه
– خوبه
–خوبه
من یه چشم غره رفتم و جوابشو ندادم .من قراره چیکار کنم؟ همین طورکه توفکر بودم یه پسر نزدیک اومد وگفت :
خانومی میای باهم برقصیم؟
- مرسی من نمی رقصم .
-"یالا دیگه فقط یه رقص ساده ست ،من مطمئنم اگه شروع به رقصیدن کنی هیش کی از تو چشم بر نمی داره..."
من که می دونم آخر این حرفا به کجا می کشه .همه چی از یه رقص ساده شروع میشه .
– "واقعا ممنون ولی من تصمیم ندارم اینجا برقصم"
یه لحظه نگاه هری رو رو خودم احساس کردم .اون عوضی واسه چی داره منو نگاه می کنه .حتما تو دلش می گه این هرزه بهتره بره با اون لاشی برقصه بعد ازپیش من گم شه.احمق عوضی.
"اُاُاُ ،پس ینی میخوای بگی دوس داری یه جای دیگه برقصی ؟!تخت من چطوره؟؟"
Harry’s p.o.v
اون احمق داره رو اعصابم راه میره .از بس که از دختر بقلیم می خواد باهاش برقصه .من فکرمی کردم این دختر بلافاصله پا میشه باهاش می رقصه ،ولی اونقد که فک می کردم هرزه نیس...
من دارم سعی می کنم که تمرکز کنم رو کتابم ولی آهنگ مزخرفی که فک می کنم مال این رپر های عجیب غریبه و خواهش های رومخ این پسره حواسمو پرت می کرد من برگشتم با گوشه چشم بهش نگاه کردم..امم یه ذره دست پاچه دیده می شد .
"اُاُاُه پس ینی می خوای بگی دوس داری یه جای دیگه برقصی؟!تخت من چه طوره؟؟"
من بعد از شنیدن این جمله چشام گرد شد.
-"هی تو فک می کنی چه غلطی داری می کنی ها؟"
من چه مرگم شده؟اون پسر ازم پرسید.
" و شماکی باشین ؟"
"من دوس پسرشم !"
.............................................
بالاخره قسمت جدید :)
به نظرتون هری چرا گفت دوس پسرشه ?
به نظرتون آنیا چه واکنشی نشون میده ?
رای و نظر لطفا.
YOU ARE READING
Just Begun(On Hold)
Fanfictionوقتي يه برگه جلوت ميذارن كه باهاش ميتوني سرنوشتتو عوض كني ؛ امضا كردنش آسونه اما اگه يكي بياد كه بخواي به خاطرش از كاري كه زندگيتو نجات ميده دست بكشي چي؟ كسي كه هر لحظه كه كنارشي از بهشت بهتره ... كسي كه شيطان هاي درونتو از اعماق وجودت بيرون ميكشه...