شیائو ژان بعد از رفتن خواهرش ، خودش رو روی کاناپه انداخت ... کمی سرش رو خم کرد و به ایوان نگاه کرد
+ یوان ، کمک دایی میکنی ؟
- چه کاری میخوای ... یادت نره یا باید پول بدی یا فیلم هایی که دیدی رو بزاری ببینم
+ بله گوزیلای عزیزم کاملا میدونم چی میخوای ... هردو رو بهت میدم
یوان یکی از پاهاش رو روی پای دیگرش انداخت
- به نظر کارت خیلی ضروری هست
+ صد در صد میخوام کمکم کنی عروسی یه نفر داغون بشه
- چرا ؟
+ چون اون منو جلوی همه سوژه کرد تا دوست دخترش بهش جواب بله بده
- اوه
- بیا تا باهم براش نقشه بکشیم
*****************************
در همین ساعت که ژان و یوان نقشه برای خراب شدن عروسی وانگ ییبو میکشیدند وانگ ییبو روی تخت دراز کشیده بود و به این فکر میکرد چطور عروسی رو خراب کنه
بله ! ییبو گند زده بود اصلا قصد نداشت با این دختر ازواج کنه ...
وانگ ییبو از کجا میدونست دقیقا ساعتی که به دیدن ژان میره ... باید یه دختر از پله ها بیفته و ییبو برای اینکه کتاب ها به سر ژان اسیبی نزنند ژان رو هل بده ولی به جای کتاب ... یه دختر تو بغل ییبو بیافته ... ییبو این رو از کجا میدونست ... و الان چه غلطی میکرد ! گند زده بود ! ژان بهش با خشم نگاه کرده بود !! بچه های بی جنبه این ماجرا رو برای پدر بی جنبه تر و عروس ندیدش گفته بودند و ..... اون فردا ازواج میکرد
وانگ ییبو فحشی به خودش به شانسش به همه به جز شیائو ژان داد و چشم هاش رو بست
+ فقط یه کار میتونم بکنم ... اره همینه
وانگ ییبو اگر میدونست با انجام کاری که به ذهنش رسیده میتونه شیائو ژان رو روی کولش بندازه و راحت ببردش ... از اول همین کار رو میکرد
******************************
شیائو ژان و یوان تقریبا هفده بار نقشه رو مرور کردند و جالب اینجاست هردو باز هم قسمتی از نقشه رو فراموش می کردند
و جالب تر اینکه گویا در کل خاندان این دو نفر از همه باهوش تر هم بودند !!!!
شیائو ژان لباسش رو مرتب کرد ... دست یوان رو گرفت
+ بزن برییییییییممممممم
دایی و خواهر زاده با سرعتی مثل جت خودشان رو به عروسی رساندن ... هر کدام هدف مهمی داشتند یکی خراب کردن عروسی و دیگری رسیدن به فیلم های جدید البته بدون سانسور ....
وارد سالن شدند ... یوان طبق نقشه خودش رو به پای ییبو رساند و گرفتش
- بابااااااااااا
ČTEŠ
MARRIAGE(bjyx)✔️
Fanfikce•پایان یافته ●چند شاتی از ییژان● • ییبو صورت شیائو ژان رو بالا اورد و جلوی ۲۰۰ نفر بوسید یه عده با عشق نگاه میکردند یه عده حالشون بد شد یه عده فحش دادند و رفتند یه عده ماندن تشویق کردند که ترجیحا همون ییژان شیپر ها بودند ●تاپ: ییبو ●پارت ها :2 ...