عشق تو نگاه اول بود؟ ییبو نمیتونست جوابی براش پیدا کنه اما واقعا مجذوب دکتری شده بود که داشت با دقت ضربان قلبشو چک میکرد.
"از کی شروع شد؟ منظورم ناراحتی قلبیته" صداش زیباتر از هر موسیقی ایه که تا حالا شنیدم. بهش خیره شده بودم و سعی میکردم همهی جزئیات چهرهشو به خاطر بسپارم. صورت کشیده، چشمای درخشان و مژههای بلند، بینی کشیده و زیبا، لبای کوچیک و بالشتی با یه خال زیرش... طرز حرف زدنش باعث میشه احساس امنیت و آرامش کنم.
"ییبو تو حالت خوبه؟" لبخند میزنه و دندونای خرگوشیش رو به نمایش میذاره. با حسِ لو رفتن، سرمو ميندازم پایین.
"من با بیماری قلبی به دنیا اومدم. فکر میکنم این اواخر جدیتر شده. اکثر اوقات درد دارم"
"با توجه به جواب آزمایشات،تو به پیوند قلب نیاز داری ییبو، هر چه زودتر بهتر. وگرنه..." حرفشو همینجا متوقف میکنه ولی من میدونم که... دارم میمیرم.
******
صورتش خیلی نزدیکه، حتی میتونم صدای نفساشو بشنوم. چی میشه اگه لمسش کنم؟ اگه ببوسمش؟ به هر حال وقت زیادی برام نمونده، باید از این فرصت باقی مونده استفاده کنم. دستشو میگیرم و روی گونهی خودم میذارم. تعجب میکنه و با گیجی نگاهم میکنه.
"تب داری؟ چرا صورتت انقدر قرمز و داغه؟" میخواد از جاش بلند شه ولی من سریع تر بازوهامو دور کمر باریکش حلقه میکنم.
"میشه یکم همینجوری بمونی؟ تو خیلی گرمی. من عاشق این حسم؛ انگار که هیچ اتقاق بدی نیوفتاده" سرمو به پشتش تکیه میدم و رایحهی شیرینش رو به ریههام میفرستم.
"داری مثل بچه ها رفتار میکنی مگه نه؟" میدونم که الان داره لبخند میزنه. به نرمی دستامو لمس میکنه و برمیگرده تا باهام رو به رو شه "تو از من خوشت میاد ییبو کوچولو؟"
با شنیدن کلمهی "کوچولو" به غرورم بر میخوره. آره من 19 سالمه در حالی که اون 27 سالشه ولی خب که چی؟
خم میشم جلو تا جسارتمو بهش نشون بدم. بهم نگاه میکنه و هیچ تکونی نمیخوره. وقتی یهو منو نزدیکتر میکشه و لبهامونو روی هم فشار میده، تعجب میکنم! لب پایینم رو میمکه و گاز میگیره. زبون داغشو سریع وارد دهنم میکنه. حالا کاملا بین بازوهای لاغر اما قویش گیر افتادم. شروع میکنه به کشف کردن گوشه گوشهی دهنم. زبونهامون به هم پیچیده میشن و با هم دیگه میجنگن. وقتی حس میکنه نفس کم آوردم، رهام میکنه.
میتونم اشتیاق قوی رو توی چشماش ببینم. صورت سرخ شده از خجالتمو قایم میکنم "جان گاگا، اولین بوسه همیشه انقدر شگفت انگیز و عالیه؟"
"این اولین باریه که گاگا صدام میکنی. چقدر حیف که الان تو بیمارستانیم... تو خیلی جذابی، دلم میخواد باهات یه کار بد کنم!"
YOU ARE READING
living in you (وانشات)
Short Storyجان گهی عزیز من، عشق من، تو کجایی؟" دستمو میذارم رو قلبم و به ضربانش گوش میدم. و ناگهان صدایی که زیباتر از هر موسیقی ایه به گوشم میرسه : "من درست همینجام، درون تو زندگی میکنم... " ✨وانشات کاپل ییجان✨ ژانر: انگست - رومنس *نویسنده : Yizhan_love *متر...