[ این قسمت : دوستی یا کراش؟ ]
اون روز وقتی جیمین و یونگی داشتن سنگ کاغذ قیچی بازی میکردن و انتظار دوستشون رو میکشیدن تا بیاد مدرسه با صحنهای روبرو شدن که فک هوسوک رو به کف حیاط چسبوند، چشمهای جیمین هم از تو صورتش فرار کردن و یونگی با آدامس نعناییش که داشت تو دهنش رسما باهاش کشتی میگرفت حالت پوکرش رو -فقط با این تفاوت که ابروهاش بالاتر رفتن- حفظ کرد.
تهکوک شونه به شونه ی هم اونم با لبخندِ درخشان که داشت چشم خورشید رو هم کور میکرد داشتن سمت اکیپشون میومدن و خب این اولین باری بود که جیمین اون لبخند خرگوشیو رو لبهای کوکی میدید اونم وقتی که دست تهیونگ رو شونهش افتاده و هر از گاهی موهای لختش رو بهم میریزه.
پس دو حالت برای این تغییر بزرگ وجود داشت، یا مدرسه چیزخورشون کرده بود که متوهم شن یا هم پدربزرگ تهکوک رو اونقدر تو عمارت شکنجه داده بود که عقل از تو کلههای کوچولوش فرار کرده و خب وقتی جیمین درگیر نتیجهگیری بود نفهمید چه زمانی اون پسرا بهشون رسیدن و اون جونگکوک بود که با لبخند هوسوک رو بغل کرد، بعد یونگی رو که قیافش شبیه یه گربهی راضی شده بود رو بین بازوهاش گرفت و در آخر جلوی جیمین متوقف شد.
چشم در برابر چشم
اخم در برابر اخم و چین دادن بینی در برابر چین دادن بینی، مثل دوتا دشمن به هم زل زدن و همین مونده بود که جیمین زودتر با دست بردن سمت تفنگ خیالیش دوئل رو شروع کنه که اون خرگوش ناگهانی بهش چسبید و بغلش کرد.مطمئن شد تو اون عمارت خیلی بهشون سخت گذشته.
+ دلم برات تنگ شده بود موچی!
این حرف به حدی عجیب و دور از ذهن بود که جیمین نتونست هضمش کنه، نیاز داشت یه نفر با پتک بکوبه تو سرش و تو صورتش عربده بزنه «هنوز برای دیوونه شدن زوده پارک جیمین، تو باید معلم شیمیت رو بفاک بدی بعدش بری کما» و ممنون از یونگی که نیاز دوستش رو از تو چشمهاش خوند و با نثار کردن یه پس گردنی ناقابل پسر رو به خودش آورد تا مغزش که ارور داده بود رو راست و ریست کنه.
_ موضوع چیه؟!
_ بانی آتش بس اعلام کرده، حالا اون با خواسته ی خودش میخواد عضو تیممون باشه موچی!
تهیونگ در جواب جیمین که هنگ بود گفت و باعث شد رفیقش همونطور که بینیشو بالا میکشید، کلاهشو صاف کنه و به جونگکوک خیره بشه..
وات د فاک اون چرا اینقدر کیوت شده بود؟
هضمش سخت بود که تو چشمهای اون خرگوش جهنده نفرت رو نبینه پس نیاز داشت یکی بزنه تو سرش و بهش بگه « خواب نیستی پارک جیمین، خودت رو جمع کن احمق دو قطبی » که خب هوسوک این نیاز رو تو چشمهای دوستش دید پس با زدن یه سیلی ناقابل به صورتش عربده کشید.
YOU ARE READING
Crush | T.K
Teen Fiction[Completed] همه چی از یه کراشِ ساده شروع شد. جایی که تهیونگ پسرخالهی خبیثِ جونگکوکه و میخواد بهش کمک کنه تا به کراشش برسه اما چی میشه اگه این وسط به جای رسوندنِ اون دو نفر به هم، خودش عاشق بشه؟! - عنوان: کراش. - وضعیت: اتمام یافته. - ژانر : کمدی...