Shot 3

1.7K 259 289
                                    

لطفا هر پارت رو که میخونین vote بدین چون خیلی برای نوشتن بهم انرژی میده♡
Minho :

بعد از خرید لباس هامون و پوشیدنشون از مرکز خرید بیرون اومدیم و سوار موتور شدیم.
جیسونگ از پشت محکم بهم چسبید ، اون یه جورایی از موتور میترسه ، نیشخندی زدمو به سمت شهربازی حرکت کردم.

.

به شهربازی رسیدیم ، از موتور پیاده شدیم ، جیسونگ با ذوق سمت در دوید و با دستای کوچولوش حصار در رو گرفت.
خندیدمو بعد از قفل کردن موتورم سمتش رفتم

مینهو : زودباش بیا بریم وگرنه همه بازی هارو نمیتونیم انجام بدیم.

سریع سمتم اومد و به بازوم چسبید

جیسونگ : بریمممم

با دستم موهاش رو بهم ریختمو دستش رو گرفتمو سمت شهربازی دویدیم.
.
.
کلی بازی کردیم ، از ظهر گذشته بود ، نگاهی به جیسونگ کردم

مینهو : گرسنه ات نیست

با سرش علامت مثبت داد

سمت یه دکه غذاخوری توی شهربازی رفتیم ، دوتا ساندویچ همبرگر با نوشابه مشکی گرفتیمو روی یه صندلی نشستیم

جیسونگ : عوووممم چه خوشمزه اس

نیشخندی زدمو شروع به خوردن کردم.

مینهو : اوهوم خوشمزه اس

لبخندی زد و تند تر شروع به خوردن کرد.
بعد از خوردمون شروع کردیم به قدم زدن

مینهو : جیسونگ کاری هست که دلت بخواد انجام بدی؟
جیسونگ : راستش یه چیزی هست که دلم میخواد
مینهو : چی؟
جیسونگ : دلم میخواد برم سینما
مینهو : سینما دوست داری؟
جیسونگ : راستش تاحالا نرفتم

لبخندی بهش زدم

مینهو : باشه میریم سینما ولی سینما الان بسته اس
جیسونگ : چرا؟؟
مینهو : سینماها عصر به بعد باز میکنن

چهره اش غمگین شد ، از حرکت ایستادمو بغلش کردم.

مینهو : میخوای تا زمانی که سینما باز میشه بریم رودخانه هان

لبخند پررنگی زد

جیسونگ : اوهوممم

از شهربازی بیرون اومدیم و سوار موتور شدیم و سمت رودخانه هان رفتیم.
بیشتر سه ساعت به موتور تکیه داده بودیمو به رودخونه زل زده بودیم.
واقعا حس آرامش خاصی داشت ، نسیم خنکی می وزید و موهامون رو باد بهم ریخته بود.
نگاهی به جیسونگ انداختم ، خیلی آروم پلک میزد و با زبونش لب های صورتیش رو خیس کرد.
پلک هام با دیدن لب هاش به بالا پرید.
جلو رفتمو خواستم ببوسمش که با گذاشتن دستاش روی سینه ام مانع ام شد ، با تعجب نگاش کردم

مینهو : چرا؟
جیسونگ : اینجا کلی ماشین رد میشه ، ممکنه کسی مارو ببینه

لبخندی زدم

Red Amaryllis °Minsung°Where stories live. Discover now