Shot 1

2.8K 327 307
                                    

لطفا هر پارت رو که میخونین vote بدین چون خیلی برای نوشتن بهم انرژی میده♡

Minho :

روی تخت دراز کشیده بودمو مشغول تماشای فیلم گی پورن بودم

مامان : مینهووو...مینهووووو

اوف بلندی کشیدمو چشمام رو توی حدقه تاب دادم

وااااای اگه گذاشتن فیلم پورن مون رو نگاه کنیم.

کنترل رو از روی میز برداشتمو تلویزیون رو خاموش کردمو از اتاقم بیرون اومدم

مینهو : چیه؟؟؟
مامان : منو پدرت سر میز شام منتظرتیم ، زودبیا

دستامو توی جیب شلوارم فرو کردمو سمت سالن غذاخوری رفتم.
با بی اعتنایی و بی توجه به پدر و مادرم ، صندلی رو عقب کشیدمو روش نشستمو شروع به خوردن سوپ گوشت جلوم کردم.
یهو از مزه ی بدی که توی سوپ حس کردم ، داد کشیدم

مینهو : این دیگه چه کوفتیییییییه؟؟

پدرم نگاهی بهم انداخت و با لحنی محکم گفت

پدر : مینهو مودب باش

قاشق رو توی کاسه سوپ پرت کردمو خطاب به پدرم گفتم

مینهو : چطور ازم انتظار داری مودب باشم وقتی این سوپ مزه گوه میده

مامان : مینهو تمومش کن باید باهات حرف بزنیم

به صندلی تیکه دادمو دست به سینه نشستم و به هر دوشون خیره شدم.

پدر : ما فردا داریم به یه سفر میریم
مینهو : خب این کار همیشگی تونه شماها تاجرین و همش میرین مسافرت و ولگردی ، برای همین مجبورم همیشه از این غذاهای گند بیرون بخورم.

مادر : ولی اینبار سفرمون خیلی طول میکشه ، برای همین ، یه خدمتکار قراره برات بیاریم تا مراقبت باشه ، اسمش خانم چوی یونهی عه ، سنش هم زیاد بالا نیست که اذیت بشی اون ۲۵ سالشه

نیشخند تمسخر آمیزی زدم

مینهو : خدمتکار برای چیتونه؟ شما که هیچوقت برای من خدمتکار نگرفتین

پدر : برای اینکه تو رو کنترل کنه

اخمی به ابروهام دادم

مینهو : چی؟؟
پدر : تو امسال ۱۵ سالت شده ولی هنوز مثل بچه ها رفتار میکنی ، باید یکی اینجا تورو کنترل کنه و کارهات رو به ما اطلاع بده

دستامو از سینه م در آوردمو خنده ی تمسخر آمیزی کردمو پاهامو بالا آوردم و روی میز گذاشتم

مینهو : پس میخواین برام بپا بذارین تا جاسوسیم رو پیش شما بکنه ، ㅋㅋㅋ واقعا خنده داره

مامان : اینطوری بهش فکر نکن عزیزم

از سر میز بلندشدمو دستام رو توی جیبم کردمو همونطور که سمت اتاقم میرفتم گفتم

Red Amaryllis °Minsung°Donde viven las historias. Descúbrelo ahora