5.Cliché

147 33 0
                                    

Flash forward
ز:" هیچکس فلسفه استفاده از کلمات رو یادم نداد
پس هر چقدر دست و پا شکسته بذار بهت بگم
.
.
.
تو خدای منی!"
خدایی برای نپرستیدن !
Now
POV: H
"دستت رو از مچ حرکت نده!" کم مونده بود بزنه زیر گریه !
حتما باید موقع آموزش اینقدر جدی می بود؟
"ادوارد!!! حواست کجاست؟بهت میگم دستت رو از مچ حرکت نده" زین بلند گفت
_پس دقیقا از کجام تکون بدم؟
زین دستی رو سرش کشید
موهاش رو تازه کوتاه کرده بود!چقدر حیف! هری اگه میتونست برای اون تار های مو مراسم ختم می گرفت ؛زیبا تر از اونی بودن که فراموش بشن.
زین چرخید و پشت هری ایستاد:" اولا تخته ت رو رو پات بذار ...
دوما بیشتر از اینکه به کاغذ نگاه کنی باید چشمت به موضوعت باشه...
و سوما دستت رو از بازو حرکت بده نه مچ!
اینطوری دست درد میشی ."
و سرش رو بدون هیچ برخوردی بین سر و شونه راست هری جلو اورد و دستش رو گرفت و حرکت رو با کمک دست خودش نشونش داد.
این کلیشه ای ترین راه آموزش بود
اما کی گفته بود که هری از این روش بدش اومده ؟
پس سرش رو چرخوند و به فاصله ی دو سانت با صورت زین لب زد:"جلسه بعدی کیه؟"

بابت تاخیر عذر میخوام
All the love,maybe
Yasaman
پارت بعدی امروز یا فردا گذاشته میشه🤍

Scenario .zarryWhere stories live. Discover now