13

115 41 114
                                    

های مای بیبیز🤱😂
چطوریددد؟

این چپتر و خیلی دوس دارم شماعم دوسش داشته باشید😍😂
________________________

روز بعد زین و لویی توی نشیمن بودن، زین با هدفون در حال آهنگ گوش دادن بود و لویی...خب لویی خیره به دیوار سفید بود.

داشت به پسر چشم سبزِ زیباش فکر می‌کرد،
طوری که با اون لبخند لعنتیش با لویی حرف می‌زد و واسه آینده ی مشترکشون برنامه میریخت...

زین چند بار پشت سر هم پلک زد و نفس عمیقی کشید. بعد از چند دقیقه هدفون رو از روی گوشش برداشت و روی پاهاش گذاشت.

سرش رو کج کرد و نگاهی به ساعت دیواری پشت سرش انداخت...ابروهاش رو در هم کشید وقتی فهمید بعد از شام دیشب تا الان لویی هیچ چیزی نخورده...

ساعت دو و نیم ظهر بود و زین موقع ناهار نتونسته بود لویی رو به خوردن کباب تابه ایِ نیمه سوخته راضی کنه...

گردنش رو به دو طرف چرخوند و از صدایی که تولید شد لذت برد. دست هاش رو از دو طرف باز کرد ناله ی خسته ای سر داد قبل از اینکه صاف روی مبل بشینه.

از روی مبل بلند شد و نگاهی به لویی انداخت قبل از اینکه مسیر نگاهش رو تغییر بده و به سمت آشپزخونه قدم برادره.

در کابینت کنار یخچال رو باز کرد و قرص های لویی رو بیرون کشید و در کابینت رو باز رها کرد.

توی سینیِ سفید رنگ یه لیوان آب و کمی از غذای ظهر رو گذاشت و همراه قرص ها به اتاق نشیمن برد.

لویی با شنیدن صدای پای زین سرش رو برای دیدن اون بلند کرد و ناخداگاه اخم کرد وقتی محتویات داخل سینی رو دید...

زین به لویی نزدیک شد و کنارش روی مبل نشست. سینی رو روی میزِ رو به رو گذاشت و به لویی نگاه کرد.

زین : "بخورش"

زمزمه وار گفت و با انگشت به اون غذای تیره اشاره کرد...

لویی نگاهش رو از غذا گرفت و دست هاشو روی مبل گذاشت تا بلند شه، اما انگشت هایی که دور مچ دستش حلقه شد باعث شد بدنش قفل بشه و نتونه قدم دیگه ای برداره...

زین : "باید غذا بخوری لویی وگرنه به زور مجبورت میکنم بخوری."

لویی : "نمیخوام"

زین : "باید بخوای! همین الان میشینی مثل یه پسر خوب غذاتو میخوری و بعد قرص هاتو میخوری. و بعد میری دوش میگیری و منتظر میمونی تا لیام بیاد...نمیخوام مثه افسرده ها ببینتت!"

زین با صدای بلندی تقریبا سر لویی داد زد و فشار انگشت هاش رو دور مچ لویی بیشتر کرد...

برای چند لحظه با اخم به چهره ی شکسته و متعجب لویی خیره شد قبل از اینکه به خودش بیاد و فورا ابروهاش رو بالا بندازه...

You After Him (L.S)Where stories live. Discover now