به زودی قراره اینجا یه داستان نصب بشه 🌱خب... باورم نمیشه ساعت دو شب دارم اینو آپ میکنم. واقعیت اینه که قرار بود تیزر کامل سرندیپیتی رو روز سالگرد چنل قرار بدم ولی فراموش کردم :) و الان یادم افتاد و حالم بد بود و نیاز به هیجان ایجاد کردن برای خودم داشتم و در نتیجه این شد...
تیزر ویدیویی رو اگه تو چنلم هستید حتما ببینید. سوبین خیلی براش زحمت کشیده :)
و فکر کنم دیگه فهمیدین به کدوم داستان مربوطه نه؟ سرندیپیتی دنیای موازی سیلور اند سیلک قراره باشه. جایی که پارک چانیول دکتر شده و به ارزوی دیدن خرگوشش یه روز عادی توی مسیر کتابخونه قراره برسه... چون خب ارزوی پسرم خیلی خوشگل بود و دلم خواست یه کم براوردهاش کنم :) فضای داستانم قراره آروم و ساده باشه... نمیدونم قراره دوستش داشته باشید یا نه. ولی خب... امیدوارم وقتی آپش شروع شد بهتون لبخند بده
-بانی نیمه شبیتون :))#вυηηу 🐰🍃
🌿•~خلاصه داستان ~•🌿
بکهیون عاشق زندگیش نبود ولی تلاش میکرد خوب زندگی کنه. هر روز صبح وقتی در گلفروشی کوچیکش رو باز میکرد به پرنده رویاهاش اجازه بلندپروازی میداد و همین بهش انرژی برای تلاش بیشتر توی تنهاییهاش میداد. ولی تمام نقشههای بکهیون با پیدا شدن سروکله دکتر پارک تو زندگیش خراب شد. دکتر بدجنسی که از همه جا تصمیم گرفت طبقه بالای گلفروشی بکهیون رو برای مطبش بخره. دقیق جایی که بکهیون میخواست توش یه کافه افتتاح کنه... و خب حالا بکهیون یکی رو داشت که ازش متنفر باشه و این از بیحسی یه جورایی بهتر بود نه؟🪴 -امیدوارم اقامت جهنمیای اینجا داشته باشین. نه...در واقع امیدوارم زمین اصلا دهن باز کنه و شما و مطب زشتتون مستقیم به قعر جهنم منتقل شید.
🩺 +اگه زمین دهن باز کنه من فقط میوفتم تو خونهی تو و فکر کنم خوشحالم بشم.
YOU ARE READING
Serendipity ~🍀
Fanfiction🌿•~خلاصه داستان ~•🌿 بکهیون عاشق زندگیش نبود ولی تلاش میکرد خوب زندگی کنه. هر روز صبح وقتی در گلفروشی کوچیکش رو باز میکرد به پرنده رویاهاش اجازه بلندپروازی میداد و همین بهش انرژی برای تلاش بیشتر توی تنهاییهاش میداد. ولی تمام نقشههای بکهیون با...