تمام شده
داستان راجب پسریه که قصد داره چیزی رو تجربه کنه که همه ازش حرف میزنن و اکثر انجامش دادن و حالا تو سن نوجوونی و کنجکاوی قراره اون هم طعمش رو بچشه
طعم داشتن یه رابطه رو
ولی توی این رابطه دنبال چی میگرده؟
کسی رو که برای اولین تجربش ا...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
فلش بک دو ساعت قبل
جین خشکش زده بوده ، اون مردتیکه لعنتی مثل خر کوکی شو کتک زده بود هرچند چند دقیقه بیشتر تو اون حالت نموند و بعد با یه قیافه پوکر به سمت ناخداگاه کوک پرواز کرد تا ببینه فیلم خوب داره نگاه کنه یا نه اخه بدجور حوصلش سر رفته بود .
بالاخره یه فیلم اکش بین کوهای پفیلا پیدا کرد و همین جور که بالای کوچولوس رو تکون میداد یه گوشه برای خودش نشست و هین خوردن پفیلا مشغول فیلم دیدن شد
وقتی به صحنه کیس رسید جین با چندش چرخی به چشماش داد که همون بین چشمش به یه چیز مثلثی شکل سیاه که به یه چیزی مثل سیم وصل بود افتاد .
لباش رو قنچه کرد و چهار دست و پا به سمتش رفت ، هرچی بهش نزدیک تر میشد احساس می کرد اون داره دور تر میشه هرچند در آخر بهش رسید .
با دیدن پشمک گنده ای که داره بهش چشمک میزنه اب دهنش رو قورت داد و بدون هیچ فکری با عشق بقلش کرد
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
و اصلا متوجه چیزی عجیبی که در مورد اون پشمک بود یعنی حرکت کردنش نشد و وقتی دل ازش کند دید توی یه قفسه و یکی دیگه شبیه خودش البته به اضافه چال گونه و یه لبخنده شیطانی داره نگاش می کنه
: سلام جینی! اسم من جونیه و باید بگم قراره تا ابد همینجا باشی پس بای‌بای
