'فرد ناشناس'

219 31 6
                                    

-ایا میخواید با jk از باند مافیای سیسیل از کره ی جنوبی صحبت کنید؟!
ناشناس- بله
-دکمه ی کال رو فشار دهید
پسرکه ناشناس با ابهت دکمه رو فشار داد
صدای بوق انتظار توی تمام سلولای مغزش میپیچید
بعد سه تا بوق صدای بم و گرفته ی جی کی بگوش رسید
پوزخنده پسرکه ناشناس بزرگ تر شد و حالا یه نیشخند جایشو گرفته بود
ناشناس- با جی کی صحبت میکنم؟
جانگکوک- اره خودمم کارتو بگو
پسرکه ناشناس پاشو روی پاهاش گذاشت و به صندلیش تاب های ریز میداد
ناشناس- عوی عوی حالا نخورتم
جانگکوک- گوه خور نیستم
ناشناس- ولی من بیبی بوی دارک خورم
جانگکوک- کارتو میگی یا نه؟
ناشناس- خب جی کی بیا معامله کنیم
جانگکوک ابروشو بالا انداخت
جانگکوک- ببخشید؟ گفتی معامله؟
ناشناس- سالیوان جاسوسی که تمام کشور ها از جمله کره دنبالشه امروز توی بندره بوسان دیده شده
جانگکوک تو ذهنش فشی نصاره جیمین کرد که انقدر گند میزنه
جانگکوک بعد مکثه کوتاهی جواب داد
جانگکوک- معامله سره چیه؟
پسرک ناشناس خندید
ناشناس- اگوست دی یا همون مین فاکینگ یونگی
جانگکوک از پشت مانیتور چشماش گرد شد اسمه یونگیو از کجا میدونه؟ اگه میگفت شوگا تعجب نمیکردم ولی یونگی؟ کی بهش گفته؟ این پسر به تنهایی میتونه هممونو نابود کنه
جانگکوک پرخاش گر جواب داد
جانگکوک- داری عصبیم میکنی یا معاملرو بنال یا گورتو گم کن
ناشناس با صدای بلندی خندید
ناشناس- عی عی اروم باش جوش میزنیا
پسرک ناشناس بعده مکثی دوباره صداش درومد
ناشناس- میخوام پنج سپتامبر توی پایگاه قدیمیه اسحله با اگوست دی ملاقات داشته باشم
جانگکوک- و چی باعث شده که فکر کنی میاد؟
ناشناس- جون جاسوسه گلتون سالیوان یا شاید بفاک نرفتنه بانده بزرگه مافیای سیسیل؟
جانگکوک با حرص لبشو گذید
جانگکوک- قبول میکنم به اگوست دی خبر میدم قبلش اسمتو بگو
ناشناس- میتونی جیهوپ صدام کنی بچه جون
جانگکوک- هی وایستا ببین..
جیهوپ اجازه ی بیشتر حرف زدن به جانگکوکو نداد و تلفن رو قطع کرد
از پشته میزه کارش به بیرون نگاهی انداخت
با پوزخنده محوی زمزمه کرد
جیهوپ- توی دام من میوفتی مین یونگی

شب ساعت 9:30 دقیقه
حدودا وقته شام بود
جین- کسی از جانگکوک خبر داره؟اولین باره واسه شام از نیم ساعت قبل مغزمو با دندوناش نجوییده
نامجون شونه ای بالا انداخت
نامجون- فقط به من زنگ زد گفت یونگیو خبر کنم
نامجون یه گاز از سانویجش زد و ادامه داد
نامجون- وقتی بهش گفتم یونگی امشب ماموریته یهو تلفنو قطع کرد
جین- امروز هم جیمین هم یونگیو فرستادی ماموریت جیمین که بوسانه یونگیو کجا فرستادی
نامجون همنطور که غذا رو میجویید جواب داد
نامجون- فرستادم اسلحه و گلوله بخره رسما انبار خالی شده
صدای بسته شدنه در اومد
جانگکوک پشت میز نشست
جین- به به ببین کی تشریف اورده
نامجون- زنده...
جانگکوک- امروز یه زنگ ناشناس داشتیم
نامجون ساکت شد
نامجون با جدیت و خونسردی گفت
نامجون- خب؟ادامه بده
جانگکوک پوفه عصبی ای کشید
جانگکوک- یه شخصه ناشناس جنسیت پسر و با صدای کمو بیش بم به اسم جیهوپ امروز جیمینو وقتی داشت جاسوسی بانده دشمنو میکرد دیده
جین- این چیزه خاصی نیست میتونی عکسارو فتوشاپ کنی
جانگکوک- مسئله اون نیس مسئله اینه که اسمه اصلیه یونگیو رو میدونه
نامجین چشماشون از شک گرد شد
نامجون- امکان نداره
جین- اگه اسم مستعارش مثلا شوگارو میتونست عادی باشه
تهیونگ که تا الان ساکت بود به حرف اومد
تهیونگ- این چرندیاتو ول کن و ادامه بده
جانگکوک- معامله کرد باهام که یا همونو لو میده یا با یونگی پنج سپتامبر ملاقات میکنه منم قبول کردم
بعده کلمه ی اخره جانگکوک سکوت کله اتاقو فرا گرفت
نامجون حالته متفکر گرفت
نامجون- مشکلی نیست یونگی از پسه خودش برمیاد میفرستیمش ولی نیروی پشتی بانم باهاش میره
تهیونگ سری تکون داد
تهیونگ- فکره خوبیه حده عقل بهتر از بگا رفتنه یک یکمونه
جین- دقیقا. فعلا غذاتونو بخورید
جانگکوک- نامجون هیونگ گفتی یونگی کجاست؟
نامجون- رفته اسلحه بخره
جانگکوک- عاو
جانگکوک یکم مکث کرد
جانگکوک- وایستا ببینم چی رفته اسلحه بخره؟
نامجون- اره چطور
جانگکوک- اون یارو جیهوپ پنج سپتامبر با یونگی دقیقا تو کارخونه اسلحه قرار دا...
صدای محکم بسته شدنه در اومد و چهار نفر همزمان برگشتن سمته در و با یونگی با قیافه ی عصبی مواجه شدن
یونگی- مادرفاکر تا دمه کارخونه رفتم بعد نگهبانه میگه با رئیست بیا حیف شد حال نداشتم وگرنه همچین کله پاش میکردم ننش به ازاش بشینه
جین تمام سعیشو کرد خندشو کنترل کنه
نامجون - یونگی مگه قرار نبود بری کارخونه اسلحه بخری
یونگی اخماش بیشتر رفت توهم
یونگی- رفتم جلو دره کارخونه نگهبان گفت اجازه ی ورود ندارم چون رئیسش گفته کارخونه تا پنج سپتامبر بستس
جانگکوک کله نوشانه ای که تو دهنش بودو تف کرد بیرون
جانگکوک- گفتی پنج سپتامبر؟
جانگکوک برگشت به نامجون نگا کرد و سر تکون داد
یونگی سوالی نگاهشون میکرد
یونگی- جریان چیه
جین- بشین برات بگیم
یونگی لباساشو عوض کرد و اومد سره میز
یونگی- خب میشنوم
نامجون- امروز یه شخص ناشناس جنسیت پسر و به اسم جیهوپ به جانگکوک از توی سیستم زنگ زد
یونگی- خب مشکلش چیه
جانگکوک- اون جیمینو وقتی داشت جاسوسیه بانده دشمنو میکرد دید و ازش فیلم گرفته و اسمه تورم میدونه
یونگی- خب اره کیه که اگوست دی و شوگا رو نشناسه؟
جین- اسمه اصلیت یعنی مین یونگی رو میدونه جناب
یونگی چشماش درشت شد
یونگی- از کجا؟
جانگکوک شونه ای بالا انداخت
یونگی ساکت بود و تا خواست حرف بزنه جانگکوک به حرف اومد
جانگکوک- اگه فیلم پخش بشه به قول تهیونگ کون یک یکمون بگا میره مافیا سیسیلم نابود میشه
یونگی- خب این به من رابطه خاصی داره؟
تهیونگ یه پیک از سوجوشو خورد و به حرف اومد
تهیونگ- داشه گلم ربطش اینجاس که تورو خواسته
یونگی هنگ کرد
یونگی- هن ینی چی منو خواسته
نامجون- اون فرد که به اسم جیهوپ خودشو معرفی کرده برای لو ندادنه باند یه معامله گذاشته
یونگی- چه معامله ای
جین- پنج سپتامبر توی کارخونه ی اسلحه سازی باهاش ملاقات کنی
یونگی- خب مشکل...چی وایستا چرا من؟
نامجون- چون تورو معامله کرده
یونگی- عاااح باشه پنج سپتامبر کیه؟
جین- فردا
یونگی پوکر شد
یونگی- شب میرم صب میخوام بخوابم

شب پایگاه اسلحه یه کره ساعت1:50
جیهوپ- برای فردا نقشه های خوبی دارم مین یونگی

پارته یک حمایت کنید

ووت کامنتی چیزیم سره را بزنی پاش بد نیس
تا پارت بعد فعلا

The last bulletTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang