4

1.3K 138 18
                                    

زن حتی حالت نشستنش رو هم عوض کرد و با کمی بهت گفت " ک‌‌‌...کریستوفر بنگ‌چان... تو..." اما اون وسط حرف زن پرید و گفت "اره اومدم که ببینم چی اماده کردی..."

نگاه گذرایی به فلیکس انداخت و گفت "این واقعا تحسین برانگیزه... ببینم تا حالا کسی هم برده؟"

زن ابرویی بالا انداخت و گفت "بعد سه سال کار کردن با من فهمیدی که من هیچ وقت چنین ریسکی نمیکنم پس خودت جوابت رو میدونی"

مردی که کریستوفر بنگ‌چان خطاب شده بود به فلیکس نزدیک شد دکمه شلوارش رو باز کرد و عضوش رو از شلوارش بیرون اورد
دست راستش رو بلند کرد و سیلی نصبتا محکمی به باسن پسر زد
وقتی پسر کمی به خودش لرزید خنده کوچیکی از سر رضایت زد‌، خم شد اروم عضوش رو داخل ورودیه پسر فرو کرد
بعد از چند ضربه وقتی ناله‌ی از سر لذت پسر رو شنید متوجه شد نقطه حساس پسر رو پیدا کرده
با دستش چنگی به موهای پسر زد سرش رو بالا اورد
اروم سرش رو داخل گردن پسر فرو برد و نفس‌های داغش رو روی گردن پسر رها کرد

زن فکر نمیکرد اون مرد آروم و خونسرد که همیشه لبخند میزد دوست داشت مسائل رو مسالمت آميز حل کنه اون قدر توی سکس خوب باشه
اما چیز دیگه ای که نگرانش میکرد این بود که یک ربع زمانش داره به پایان میرسه ...

مرد دستی که روی موهای پسر بود رو سمت گردنش سوق داد بدن پسر رو بلند کرد
زن نگاه عصبیش رو روانه اون دونفر کرد و دندون قروچه ریز و نامحصوصی کرد

مرد ضربه عمیقی به پسر زد و پسر رو به کام رسوند
کمی از کام پسر روی لباس زن پاشید و زن رو خشمگین تر کرد
و البته که یک ربع به پایان رسیده بود و مرد برنده شده بود...
زن سعی کرد لحن خشمگینش رو پنهان کنه به مرد نگاه کرد و گفت "چی میخوای"

مرد خودش رو جمع و جور کرد و پسر رو پایین میز گذاشت لحن زن اروم بود اما چشماش نه
لبخند زیری زد اروم با دور زدن میز به زن نزدیک شد و جواب داد " میدونی که من تاحالا فرصت های زیادی برای پیشرفت داشتم، دفعات زیادی با خیانت بهت میتونستم خودم و بالا بکشم... تا حالا به این فکر کردی که چرا این کارو نکردم؟"
زن قیافه خشکی به خودش گرفت و با لحن خشکش گفت "مقدمه چینی نکن و حرفت و بزن"

مرد صندلی چرخدار زن رو سمت خودش برگردوند و جلوی زن خم شد تا با زن چشم تو چشم بشه اروم لب زد "من تو رو میخوام، تنها چیزی که از روز اولی که اینجا بودم میخواستم تو بودی "
زن چنگی به موهای مرد زد و سر مرد رو کمی از خودش فاصله داد ‌"نفر اولی نیستی که این و میگی"
مرد شطاب زده گفت "به جر تو هیچ کس نظرم و جلب نمیکنه، هیچ کس هیجان زدم نمیکنه، خودتم دیدی... هیچ ادم نرمالی نیست که بتونه در برابر پسر به اون زیبایی دوام بیاره"
زن فکر کرد ، حرفای مرد درست بود
در حالی که موهای مرد توی مشتش بود، سر مرد رو جلو کشید و گفت "هیچ کس طی دو سال اخیر نتونشته من و راضی کنه از کجا بدونم که تو این‌ کار و میکنی؟"

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Nov 23, 2023 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

4_Mafia's bitchWhere stories live. Discover now