Promise|Larry(P1)

591 65 88
                                    


انتظار همیشه نتیجه نمیده؛ انتظار از کی یا چی فرقی نداره. حتی اگه اون انتظار از تو باشه،تویی که دنیای منی.

نمیتونم منتظر‌ تماست باشم وقتی نزدیک چند ماهه حتی اسمم از بین لبهای خوش رنگت خارج نشده و دست هام از کمبود گرمای اغوشت یخ بسته.

چند ماهی میشه که‌ منتظرم. بعد از دعوای بدی که داشتیم تو با بغض و عصبانیت توی سینم کوبیدی و گفتی ازت متنفرم؛ همونطور که اشکهات بی صدا روی گونه هات میچکید از خونه بیرون رفتی و صدای محکم بسته شدن در توی خونه منعکس شد.

میدونستم نباید دنبالت بیام. تو به کمی تنهایی احتیاج داشتی و من میشناسمت؛طوری که انگار خودم خلقت کردم ولی تو کامل تر از چیزی هستی که بشه تصور کرد.مگه میشه مخلوقی کامل تر از خالق؟

منتظر بودم هر لحظه بهم زنگ بزنی و مثل همیشه بگی:"لو،ما باید راجبش صحبت کنیم..."
ولی خبری نشد.

منتظر بودم بازم یه پیامک از لیام داشته باشم "هری حالش خوب نیست فکر کنم بهتره همدیگرو ببینین"

منتظر بودم زین بیاد خونم و یه شب تا صبح سرم غر بزنه و بهم پیشنهاد بده اینبار چطور دوباره دلت رو به دست بیارم.

منتظر بودم دوباره نایل یه گروه جدید بزنه و توش مثل مامانبزرگا با هزار تا غلط تایپی با هردومون بحث کنه که باید این بچه بازیا رو کنار بزاریم.

ولی هیچکدوم اتفاق نیوفتاد. فکر کردم شاید دیگه ازمون قطع امید کردن؛ما رو رها کردن و ته دلشون ایمان اوردن "این پایان اونهاست"

ولی وقتی زین با خوشحالی بهم زنگ زد و بعد از ذوقش برای موزیک ویدیو جدید لیام گفت "به هز سلام برسون" فهمیدم اونا درواقع هیچی نمیدونن.

تو به هیچکدوم نگفتی بینمون چه اتفاقی افتاده و این منو ترسوند. تو نمیخواستی کسی واسطه ی برگشتمون به هم باشه.

منو ترسوند ولی انتظارمو پایان نداد؛من و تو ازدواج کردیم هری. ما به هم قول دادیم تا آخر عمر توی سختی و راحتی کنار هم باشیم.

ما دو تا پسری که تازه باهم آشنا شده باشیم نیستیم. نمیتونیم اینقدر اسون‌ "ما" رو تموم کنیم؛نمیتونیم اینجوری "من" و "تو"ی واقعی رو به قتل برسونیم.

انتظار سخت بود ولی تو حتی تو بدترین شرایط کنارم بودی بدون اینکه باشی.

بهم اهمیت نمیدادی ولی مطمئنم تو کسی بودی که به لاتی میگه‌ پاکت سیگارمو از توی جیب کتم برداره.

بهم پیام نمیدادی ولی میتونستم لحنت رو توی بعضی کامنتا حس کنم.

بهم زنگ نمیزدی ولی دیدم که لاتی یواشکی کاست هایی که از صداهامون پر کرده بودیم رو برای کسی برد.

برای فستیوالم بهم تبریک نگفتی ولی تونستم بین جمعیت پسری با ماسک قرمز و کت کرم بلند،دقیقا شبیه اونی که اخرین بار برات خریده بودم رو ببینم...با چشمایی که توش افتخار موج میزد.

من انتظار کشیدم که برگردی. انتظار کشیدم که 'تو' بخوای برگردی. هر صبح،هر عصر،هر طلوع،هر غروب،هر ساعت،هر دقیقه و هر ثانیه

شبیه کسی بودم که نفس میکشه و زندگی نداره . چطور زندگی کنم وقتی معنای زندگیم حتی حالم رو از خودم نمیپرسه؟

وقتی دیگه موقع خواب بغلم نمیکنه و هر روز صبح با صدای سوت زدنش موقع درست کردن صبحانه از خواب بیدار‌ نمیشم؟

روز های زیادی گذشت،این روزها و هفته‌ها شدند هفته‌ها و ماه‌ها.

ولی نمیتونم دیگه صبر کنم؛امروز سالگرد ازدواجمونه.

دست به سر کردن اون سه نفر که با ذوق میخواستن بیان خونمون و جشن بگیرن خیلی سخت بود ولی قسمت سخت ترش انتظار بود.

انتظار کشیدن برای یه تماس؟یه‌ پیامک؟شایدم انتظار برای برگشتنت؟برای به آغوش کشیدنت و بوی موهای خوش عطرت؟

من کل روز رو انتظار کشیدم ولی دیگه بس بود. میدونستم بلاکم کردی. میدونستم نمیخوای بهت زنگ‌ بزنم
میدونستم نمیخوای همو ببینیم
میدونستم که نمیدونی باید چه کار‌کنی.

پس شماره ت رو گرفتم و باز انتظار کشیدم. داشتم ناامید میشدم ولی بعد از چند لحظه به جای صدای بوق صدای نفس های ارومت رو پشت تلفن شنیدم

دم...بازدم...دم...بازدم

دلم حتی برای شمردن نفسهای ارومت هم‌ تنگ شده بود.

-هزا؟

و نفست توی سینت حبس شد. نمیدونستم چی‌ بگم؛دستپاچه شده بودم. تو بلاکم نکرده بودی و تلفنم رو جواب دادی ولی حرفی نمیزدی. این منو کمی دستپاچه میکرد و تو حسش کردی.

-لو...

+سالگرد ازدواجمون مبارک

قبل ازینکه بهت اجازه بدم حرف دیگه ای بزنی سریع گفتم و حس میکردم پشت تلفن لبخند زدی و بعد..سکوت

-دلم برات تنگ شده

سکوتت رو شکستی و امیدوار شدم.اگه این جمله رو امشب نمی شنیدم مطمئن بودم دیگه هیچوقتم قرار نیست بشنومش.

+میشه برگردی هزا؟

آب دهنت رو اروم قورت دادی و دوباره سکوت. میدونستم توعم مثل من گیجی.

-تو میخوای که برگردم؟

لبخند زدم. هنوزم همونطوری درست مثل روز اولی که دیدمت.

+خیلی زیاد

نمیدیدمت ولی شیرینی لبخندت رو از پشت تلفن میشد احساس کرد.
قرار بود دوباره زندگی کنم. پس یه قولی بده هزا، هیچ وقت زندگی این مرد رو ازش نگیر.

___________________________
💚💙💚💙💚💙💚💙💚
~HappyEnd

این چپتر پارت دوعم داره
منتظر باشید🤝🏻

𝑶𝒏𝒆 𝑺𝒉𝒐𝒕 |(L.S)(Z.M)Where stories live. Discover now