ول ول ول
دوستان سلام!
اهم اهم گلدن صحبت میکنه، صدامو دارین؟خب، همونطور که معرف حضورتون هست، منو نازی (دوست خییییلی خوب و مادر بنده) تصمیم گرفتیم یه بوک سم بنویسیم.
این تقریبا اولین تجربه ی سمنویسی ما هستش و از همین حالا برای اینکه ممکنه براتون بی مزه باشه معذرت میخوایم. :)
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
📍نکات خیلی خیلی مهمی که میخوام بگم! :
۱. "این فقط یه بوک خنده داره و قصد توهین به هیچ کدوم از پسر های واندی رو نداریم! اوکی؟ اون ها توی قلب ما جا دارن و برای خیلی از ماها دلیل زندگی هستن!"
نازی نقد میکنه: به زبان خودمون بگم که کیرشون تو قلبمونه.
۲. "بخاطر استفاده از گویش آبادانی/جنوبی توی این فف، اگه کسی روی گویش شیرین آبادانی حساسه به شدت ازش معذرت میخوایم و فقط بخاطر قشنگیش ازش استفاده کردیم و باز هم قصد توهین به هیچ گویش و زبانی رو نداریم"
نازی نقد میکنه: گایز گایز مو خودُم جنوبیُم و تازه از نوع خوزستانیش، ای حرفارو نِداریم دیه یو نو؟!
۳. "اگه اسم هایی که توی فف استفاده شده و حالا اتفاقی با اسم کسی تشابه داشت، ازتون عذر میخوایم و باز هم میگم قصد مسخره کردنش رو نداریم و فقط دنبال اسم های قدیمی بودیم ک به داستان بخوره و خب قصد توهین هم به کسی نداریم به هیچ وجه!"
نازی نقد میکنه: بخدا من نمیدونم این گلدن چی میزنه، آخه همه مثه تو کصخلن اسم بچشونو بزاره "لوله"؟ آخه لوله؟ اصلا اون "اهریمن" چی میگه والا هر بار اسمشو میشنوم دو سه دور میرم جهندم میام.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
اصلا از کجا شروع شد؟؟
همه چی از اونجا شروع شد که به یکی از دوستام (یعنی داداش ادواردم) گفتم: هی یو من دو روزه سمِ خونم بالاس! میخوام یه بوک سم بنویسم بیا مسابقه بدیم...
اون داداشمون هم گفت: من مینویسم، ولی سم نع! به هر حال باشه تو بوک سمِت رو بنویس منم وانشاتم رو!
هیچی دیگه من که کلی ایده ی پخش و پلا و سمی تو ذهنم بود و بی دلیل به درو دیوار چصخنده میزدم، میرفتم پیوی دوستام میگفتم *همسایه ها یاری کنین میخوام سم تراوش کنم*
متاسفانه همسایه ها نه تنها منو یاری نکردن بلکه کلی با ایده هام خندیدن و رفتن :/
تا اینکه یه گپ زدم با مامان و بابام (نازی و یگی) با عنوانِ "کارخونه سم" گفتم خانواده کمک کنید میخام سم درست کنم.
بگذریم ک پدر نازم خندید و گذر کرد...
ولی مادر با مسئولیتم(نازی قلبم) گفت هر جا بری پایهتم من!نازی در قالب آنه: آخ مادر فدای چشمای سبز جنگلیت بره پسرم:)
از همون لحظه شروع کردیم به تولید سم های دوز بالا!
و خب این شد نتیجهش ...
امیدوارم براتون بامزه باشه و خوشتون بیاد :)
لاو یو عال♡
_گلدن و نازی
YOU ARE READING
"خوشگلِ بابا"
Fanfiction📍لطفا پارت مقدمه رو بخون! 📍بعدش یه دبه اسید بردار شروع کن به خوندن