خونهی سوبین اونقدرها هم از خونهی خودش دور نبود. بنا بر این زود رسید. با رسیدن به آدرس مورد نظرش تعجب کرد. انتظار یه محلهی فقیر نشین رو داشت که دور تا دورش پر از افراد معتاد باشه. نه یکی از بهترین قسمتهای گانگنام. از ماشین پیاده شد و به طرف خونهی ویلایی رفت اما با دیدن پسری که کنار جدول نشسته بود متوقف شد. دستهاش از شدت استرس لرزید. اون پسر بچهی مظلوم همون سوبینی کیوتش بود؟ پسر با لباسهای نازک و خیسش زیر بارون نشسته بود و با دستهای خونیش زانوهاش رو بغل کرده بود. مشخص بود خیلی سردشه. اون بچهی استاکر دوست داشتنیش که نبود. بود؟ بدون توجه به لیز بودن زمین به سمت پسرک لرزون دوید. جلوی سوبین روی زانوهاش نشست و دستش رو روی شونهی پسرک گذاشت.
با بالا اومدن سر سوبین و دیدن چشمهای بارونیش، احساس کرد چیزی درونش شکست. چرا الان باید به جای لبخندهای کیوت و خرگوشی پسرک چشمهای بارونیش رو میدید. دستهای خونی و سرد پسر رو بین دست هاش گرفت.
–بـ.بین؟
اونقدری بیحال بود که نتونه جوابش رو بده. دست هیونگش رو پشت سرش برد تا نشون بده خون متعلق به خودشه نه کس دیگهای. با خیس شدن دستش از خون سوبین نتونست جلوی بغضش رو بگیره. اشکهاش به همراه بارون صورتش رو خیس کردن. شونهی پسر کوچیکتر رو به سمت خودش کشید و محکم بغلش کرد.
–مـ.متاسفم بچه. هـ.هیونگ خیلی خیلی متاسفه.
با شنیدن صدای یونجون که از گریه میلرزید لبخند غمگینی زد. سرش رو روی شونهی پسر بزرگتر گذاشت.
+متاسف نباش هیونگی. من خوبم. باشه؟
از پسرک فاصله گرفت و کمکش کرد بلند بشه. پسر رو روی دو دست بلند کرد و داخل ماشین برد. واقعا اهمیت نمیداد ماشینش خیس بشه یا نه. سوبین رو روی صندلی عقب خوابوند و خودش هم سوار شد. بعد از روشن کردن بخاری برای اینکه از سرما خوردن سوبین جلوگیری کنه راه افتاد.
.
.
.
.
مرد مسن که از پنجره همه چیز رو نگاه میکرد. از بادیگاردش پرسید:×این همون پسریه که سوبین من انقدر دوستش داره؟
-بله خودشه.اخم کرد.
×میخوام کل زندگیش رو برام در بیاری. مطمئن باش چیزی رو جا نندازی.
مرد عضلهای تعظیم کرد.
-بسپرینش به من.
و از اتاق خارج شد.
****
با ریموت در پارکینگ رو باز کرد و داخل رفت. از ماشین پیاده شد و خواست دوباره سوبین رو بلند کنه که سوبین متوقفش کرد.
+خودم میتونم راه بیام هیونگ.
با یه لبخند خرگوشی فوق کیوت گفت.
YOU ARE READING
You're Not Lonely
Fanfiction↱ 𝗡𝗮𝗺𝗲 : You're Not Lonely ᝡ 𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : Yeonbin ᝡ 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Romance, Dram, Smut ᝡ 𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Setayesh ╭┈┈⭒┈┈┈⭒┈┈┈⭒┈┈⭒ ╰⭒➛ 𝗦𝘂𝗺𝗺𝗮𝗿𝘆 : چوی یونجون، آیدلی که دو سال از دبیوش میگذره. این پسر با شروع کارش دل همه رو برده. درسته که یه...