با بهت لای پاهاش رو نگاه کرد.
+وات د فاک؟ هارد شدم؟
تغریبا داد زد. سرش رو محکم به دیوار رو به روش کوبوند.
+باورم نمیشه با فکر به یه بوسهی کوفتی هارد شدم.
در دستشویی رو باز کرد و با قدمهای لرزون وارد شد. با فکر به کاری که میخواست بکنه از خجالت قرمز شد.
+خجالت کشیدن رو تموم کن چوی سوبین. اگه اینکار رو نکنی از کمر درد میمیری اوکی؟
با دستهای لرزون از خجالت و تحریک شدنش زیپ شلوارش رو باز کرد.
در حالی که هنوز از کاری که کرده بود سرخ بود، از دستشویی خارج شد. با خودش فکر کرد.
"درسته که اینجا بمونم؟ یا باید برگردم خونه؟"
یکم بیشتر فکر کرد.
"نه، اگه برگردم بابا زندهام نمیذاره. بذار بمونم، هیونگ که بیرونم نمیکنه. درسته؟"چندتا سرفه کرد و یادش اومد هنوز مریضه و هیچی کوفت نکرده.
+یه کوچولو تلویزیون ببینم بعد بلند میشم یه چیز میخورم.
به محض روشن کردن تلوزیون شبکهی اخبار پخش شد. خواست شبکه رو عوض کنه اما با دیدن تصویر یونجون توی تلوزیون مکث کرد.
"به خبری که هم اکنون به دستم رسیده توجه کنید. متاسفانه آیدل محبوب، چوی یونجون تصادف کرده. هنوز خبری از این هنرمند در دسترس نیست. تنها چیزی که میتونیم به طرفداران این هنرمند بگیم اینه که ایشون در بیمارستان (...) بستریاند."
کنترل از دستش افتاد. یعنی چی؟ یونجون تصادف کرده؟ اصلا نفهمید داره چیکار میکنه، فقط کیف پولش رو برداشت و بدون عوض کردن لباسهای خونگیش بیرون رفت. یه تاکسی گرفت و آدرس بیمارستانی که توی اخبار شنیده بود رو داد. با دو وارد بیمارستان شد و به سمت پذیرش رفت.
+بـ.بخشید خانوم، چوی یونجونشی، توی کدوم بخش بسترین؟
بهخاطر بغضش بین حرفهاش فاصله میافتاد. زن اخم کرد.
-متاسفم آقا، میدونین که این بیمار خاصن. اگه بگین چه نسبتی باهاش دارین میتونم کمکتون کنم .
پسر برای لحظهای وا رفت. واقعا اون کی بود. دوستش؟ برادرش؟ یا...دوست پسرش؟ اما یونجون آیدله، درسته؟ بدون جواب دادن به پرستار از پذیرش فاصله گرفت و از بیمارستان خارج شد. توی حیاط بیمارستان روی نیمکت نشست.
احساس میکرد قلبش درد میکنه. باید به اون پرستار چی میگفت. "من یه بچهی دبیرستانی احمقم که چون یه بار توسط یونجون بوسیده شده فکر کرده شخص مهمیه."
قطعا یونجون توی زندگیش افرد زیادی رو بوسیده و مثل سوبین بیتجربه نیست. آهی کشید. اما نمیتونست تنهاش بذاره.
"تا وقتی از وضعیتش خبردار نشم هیچ جا نمیرم."
اجازهی خیس کردن صورتش رو به اشکهاش داد.
YOU ARE READING
You're Not Lonely
Fanfiction↱ 𝗡𝗮𝗺𝗲 : You're Not Lonely ᝡ 𝗖𝗼𝘂𝗽𝗹𝗲 : Yeonbin ᝡ 𝗚𝗲𝗻𝗿𝗲 : Romance, Dram, Smut ᝡ 𝗪𝗿𝗶𝘁𝗲𝗿 : Setayesh ╭┈┈⭒┈┈┈⭒┈┈┈⭒┈┈⭒ ╰⭒➛ 𝗦𝘂𝗺𝗺𝗮𝗿𝘆 : چوی یونجون، آیدلی که دو سال از دبیوش میگذره. این پسر با شروع کارش دل همه رو برده. درسته که یه...