*بالاخره یه خانواده گیرم اومد *
سلام اسم من جونگکوکه یه پسر موفق با یه همسر و فرزند عالی....
دوست دارین درباره زندگی من بدونین! که چطور به اینجا رسیدم؟!
خب البته نخوایینم برام فرقی نداره چون اول و اخرش باید داستان زندگی منو بشنوین😃
خب بریم
(فلش بک)
×ترسوترسو چی شده بچه ترسو مایه نداری مارو بزنی نه!هههههههههههه÷هی ریقو دیگه برای ما صداتو بالا نبریا وگرنه جرت می دیم
# پسرا اینجا چه خبره!کوک چرا تو رو زمین افتادی،هون بگو ببینم اینجا چه خبره ؟!
÷خانم کوک داشت با ما دنبال بازی می کرد که پاش خورد به این سنگ و افتاد رو زمین همینکه اومدیم بلندش کنیم شروع کرد باهامون دعوا کردن.
#کوک دست از این بچه بازیات بردار
☆☆وایسا وایسا باید بهتون یه چیزی بگم
من جونگکوکم و هشت سالمه ،درسته هشت سال ؛هونمین قلدر پرورشگاه هست درسته پرورشگاه من تو پرورشگاه زندگی می کنم و خب هونمینم دوازده سالشه و برای همه قلدری می کنه،سه تا نوچه هم داره به اسم های مینجون که ده سالشه ،یاجون که یازده سالشه و بوگون که نُه سالشه.
این خانمیم که داره حرف میزنه خانم مینگ مدیر پرورشگاه هست......خب وقتتونو نگیرم بریم ادامه رو ببینیم>>>> ☆☆+متاسفم خانم
# به هرحال تاسف کاری رو از پیش نمی بره هون تو وبقیه برید داخل کوک دنبالم بیا یه خانواده اومده
هون موقع رفتن یه نگاه تمسخر امیز بهم کرد و رفت خب حقم داره
☆☆بزارید براتون بگم من تابحال هرخانوادهای که اومده بگیرتم یه جوری دکم کرده و انتخابم نکردن من تو پرورشگاه به اسم خدازده شناخته شدم
خب بریم>>>>> ☆☆جلوی در وایسادیم
# ببین کوک مودب باش و ......
بلابلابلابلا همون حرفای همیشگی و من در جواب فقط سرتکون دادم دیگه دارم به این نتیجه می رسم که این کار جزئی از روتین زندگیم شدهدرو باز کرد و رفتیم داخل
# بفرماایییدددد اینم از گل پسرما جونگکوک ..... جونگکوک بهشون سلام کن ایشون اقای کیم و همسرشون هستند
+سلام روز شما بخیر باشه امیدوارم مورد پسند شما باشم
$ووواااااایییییی چقدر بامزه
_ما انتخابمونو کردیم ،همینو میبریم
(ن.د:خیلی از خرید شما سپاس گذارم امیدوارم دوباره تشریف بیارید :)
ا.د: روز خوشی رو برای شما ارزومندیم ،بازم تشریف بیارین🤣)# جونگکوک برو اماده شو پس داری میری از اینجا میری
+چشم خانم
تو راه بودم که دیدم هونمین و نوچه هاش دارن میان سمتم
_بدبخت بازم انتخابت نکردن هههههههههههه
+نه اتفاقا انتخابم کردن و الان دارم می رم وسایلمو جمع کنم تو به فکر خودت باش دیگه سنی ازت گذشته کارایی نداری که بگیرنت[ا.د :مگه باید چه کارایی داشته باشه کوک¿ ÷) ]
_چی؟؟
+بدبخت
و هلش دادمو با سرعت تمام دویدم سمت اتاقم و واردش شدم و درو بستم خیلی خوشحالم از همه چیز ،همینطور که داشتم وسایلمو جمع می کردم یکی در زد
+بیاتو
(ا.د:مطمئنم اگه نمی گفتی هم میومد تو )
¤داداش داری می ری؟
شت جیمینو یادم رفته بود
+چیم چیم ببخشید ولی قول می دم هر هفته بهت سر بزنم
¤قول می دی ؟
+معلومه تو داداش کوچولوی منی مگه میشه بهت دروغ بگم؟
¤پس قول داداشی
+قول داداشی☆☆جیمین شش سالشه اون همیشه منو داداش خودش می دونست و من همیشه مرا قبش بودم ☆☆
¥کوک باید بری پایین گفتن پایین منتظرتن
+باش
جیمین بزور جلوی گریشو گرفته بود پس بغلشکردم و یه کلی بوسیدمش ، خواستم دستشو بگیرم که سریع دوید تو اتاقش و درو بست
پس منم برای اینکه بیشتر اذیت نشه
رفتم پایین
رسیدم پایین و رفتم پیش خانم مینگ و اون منو بغل کرد و گفت# کوک این شناسنامته به کارت نمیاد ولی پیشت باشه اقای کیم برات یه شناسنامه جدید گرفتن به اسم کیم جونگو امیدوارم زندگی خوبی داشته باشی
با خودم تکرار کردم کیم جونگو
با کساییکه بودن خداحافظی کردم و با اقا و خانم کیم رفتم سوار ماشین شدم
_خب جونگو دوست دارم از این به بعد منو بابا صدا کنی
=و منو مامان
+چشم مامان و بابا
با لبخند بِهِم نگاه می کردن ، ولی ایکاش گول لبخنداشو نمی خوردم
.
.
..
...
الان یکهفته از زمانیکه اومدم تو این خونه میگذره
و من خیلی چیزا فهمیدم خیلیییییییییییی
و
از همه مهمتر خیلی چیزا دیدم
چیزاییکه با یاداوریش حالم بهم می خوره
-------------------
سلام بچه ها ایزابل هستم ،ادیتور و همچنین کسی که نویسنده کاراشو میده تا من اپ کنم و منم براش عکس نظرات و ووت هارو میفرستم و اگه حرفی داشت با نوشته (ن.د) براتون میفرستم
میتونین منو بل صدا کنید چون ما الان داریم یک راهی رو طی میکنیم
پس خوشحال میشم همه باهم خوب باشیم
اگه نظری ،چیزی داشتین حتما بگین و اینکه احتمالا من ساعت دو صبح اپ کنم چون تا ساعت یازده بیشتر نت ندارم و نت بعدیم میره برای ساعت دو صبح
پس فعلا با همین پارت خودتونو اروم کنین تا ساعت دو
دیگه وقتتونو با حرفام نگیرم ،خلاصه بای بای ووت ،کامنت یادتون نره
ماچ پس کله یک یکتون
YOU ARE READING
من عشقو تو این لجنزار پیدا کردم
Romanceکوک یه بچه یتیمه که بعد مدتها یه خانواده اونو به فرزندی قبول میکنن، اما آیا اون همون خانواده ای هست که کوک ارزوشو داره یا نه؟ کاپل: ویکوک کاپل فرعی: یونمین، نامجین