فلش بک:
دکتر: لطفا ارامش خوتونو حفظ کنيد اقا و بايد بگم .....
متاسفم.پسرتون.......ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دکتر: پسرتون واقعا حال بدی داشت و به سختی تونستیم قرنیه مناسب برای پیوند رو پیدا کنیم
ــــــــ اما خداروشکر که عمل موفقیت امیز بود
فعلا تحت تاثیر داروهایه بیهوشیه و بعد از بهوش اومدنش، میتونید موارد مورد نیاز برای مراقبت رو از پرستار،،، بگیریندکتر بعد زدن لبخنده کاری ای بهشون، از راهرو خارج شد
هرکدوم از اعضایه خانواده حال عجیبی داشتن
همون موقعها بود که در اتاق عمل باز شد و پرستارا، تخت پسر بچه رو بیرون اوردن
همه نگاها برگشته بود به سمتش
اولین نفر اقای کیم به خودش اومد و سریعا به سمت تخت رفت
......بعد از کلی صحبت پرستارا اجازه دادن که فقط پدر خانواده، پیش پسرش بمونه و بقیه به خونه رفته بودن
ـــــــــــــــــــــــــ
میدونم خیلی کم بود
شرمنده
ولی فعلا شروعه
براتون بعدا بیشتر مینویسم و
اپ میکنم
از بیبیمون حمایت کنید 🥲💜💙ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
چنل تلگراممنونه، خوشحال میشم عضو بشین
@taekook_fanfic69
YOU ARE READING
من عشقو تو این لجنزار پیدا کردم
Romanceکوک یه بچه یتیمه که بعد مدتها یه خانواده اونو به فرزندی قبول میکنن، اما آیا اون همون خانواده ای هست که کوک ارزوشو داره یا نه؟ کاپل: ویکوک کاپل فرعی: یونمین، نامجین