چهار روز تا جشن بالماسکه مونده بود و این به معنای این بود که کاخ سلطنتی هرچه سریعتر باید برای تدارکات آماده میشد. دعوتنامههای زیادی از قبل برای مقامات و خانواده دربار و اکثریت مردم فرستاده شده بودن و افراد زیادی به مهمانی مجلل خاندان سلطنتی دعوت شده بودن.
نامجون که به دستور پادشاه و ملکه مامور به رسیدگی به پرنس و آماده کردنش برای جشن شده بود، بالاخره بعد از کلنجار رفتن باهاش با شرط اینکه کمکش میکنه امشب از قصر بیرون بره و شخصا تهیونگ رو به جشن دعوت کنه، تونست جونگکوک رو متقاعد کنه که از تختش دل بکنه.
هفته گذشته برای جونگکوک بیشتر از اون چیزی که فکرش رو میکرد سخت گذشته بود. با گذشت هر روز کینهای که توی دلش جا گرفته بود، مدام بیشتر و بیشتر میشد و این برای خودِ پرنس هم که یکبار این دوره نفرت انگیز رو گذرونده بود، ترسناک بود.
درک نمیکرد چطور همه خیلی ساده و سریع تهیونگ رو فراموش کرده بودن.
جین که الان مشغول صحبت با نامجون بود، همیشه لبخند به لب داشت، یونگی و هوسوک خوشحال تر از هر زمان دیگهای توی دنیای خودشون زندگی میکردن حتی جیمین هم که در حال حاضر داشت گزارشات مقدمات جشن رو برای پادشاه توضیح میداد، خوشحال به نظر میرسید!
و جونگکوک بیشتر از هر موقع دیگهای خواستار اخراج شدن جیمین بود.
_الان دیگه میشه بریم برای ته گل بخریم؟!
پرنس با بیصبری و کلافگی غر زد و با گره کردن دستهاش جلوی سینهاش، نگاه عصبی به نامجون که قصد داشت تا شب اونجا بایسته و حرف بزنه، انداخت.
نامجون با لحن سرزنشگری که پرنس رو یاد پدرش مینداخت، به پسر تشر زد:
_فقط سه دقیقهاس که اومدیم اینجا جونگکوک، یکم صبر کن.
بخش دیگهای از شرطشون این بود که نامجون تنها زمانی به پرنس اجازه میده پاش رو از قصر بیرون بزاره که به عنوان یه بادیگارد تا گل فروشی همراهیش کنه و بدون هیچ خطری به خونه تهیونگ و یوچون برسونتش.
هوسوک ذوق زده رو به یونگی:
_وایی خدا! نگاه یه پیشی.
حرف هوسوک باعث شد پسر بزرگتر سرش رو بچرخونه و بعد از نگاه کردن به پشت سرش دوباره به طرف هوسوک بچرخه.
_کو؟
هوسوک به یونگی اشاره کرد و با خنده گفت:
_همینجا.
یونگی بازدمش رو با آه بیرون داد و لبهاش رو بهم فشرد.
_ازت متنفرم.
هوسوک به آرومی توی گوش یونگی نجوا کرد:
_نه عزیزم تو عاشقمی.
YOU ARE READING
𝐒𝐎𝐔𝐒 𝐂𝐇𝐄𝐅 | 𝐓𝐊
Fanfiction|تکمیل شده| کیم تهیونگ برای پرداخت اجاره ماهانه خونه یه خوابهاش به یه شغل نیاز داره. از شانسش عمارت جئون، شهروندان منتخبی رو استخدام میکنه تا توی آشپزخونه عمارت پسر سنگدل پادشاه، جئون جونگکوک کار کنن... _ ″پرنس جونگکوک از هیچکدوم از غذاهایی که براش...