.....
-میتونی الان...بیای اینجا؟
صداش رو صاف کرد و ادامه داد
-اون داره از پنجره بهم نگاه میکنهاز جلوی پنجره کنار رفت و همینطور که به سمت اتاق قدم بر میداشت منتظر جواب وویونگ شد
-یعنی میخوای بگی هروقت از پنجره بهت نگاه کرد، من باید بیام اونجا؟
-هی، قرار شد هر وقت گفتم بیای
صدای نفس های بلند وویونگ شنیده میشد و این یجورایی علامت رضایت بود
-باشه...به هرحال قراره بخاطرش حقوقم دوبرابر بشه
یادآوری قولی که سان به وویونگ داده بود خیلی هم خوشایند نبود.
موبایلش رو گوشهی میز گذاشت و تا اومدن وویونگ سعی کرد به پنجره نگاه نکنه.
-زودباش بیا تو
با هل دادن وویونگ،خودش هم داخل رفت و درو بست
تیشرت مشکی جذب،زیادی بهش میومد...
-آدم با بوی فرندش اینجوری برخورد نمیکنه آقا!
سان چینی به بینیش داد و گفت
-بوی فرند اجارهای!وویونگ پوزخندی زد و دورتادور مبل ها چرخید
-هوممم...خونهی خوبیه!
برگشت و به سان که درحال بازی با موبایلش بود نگاه کرد
-تا کی باید تحمل کنم؟-تقریبا ۳،۴ ساعت
بدون اینکه سرش رو بلند کنه جواب داد و انگشتاش رو هر لحظه بیشتر روی اسکرین حرکت داد
.....
-اجازهی خروج میدین؟
شالگردنش رو دور گردنش پیچید و همزمان سعی کرد درو باز کنه،اما کشیده شدن دستش مانع شد-بمون
-چی؟
-شب رو هم بمون...مینهو میدونه که معمولا دوست پسرام شب رو هم کنارم میمونن
پوزخند وویونگ اینبار شدید تر به صدا دراومد و درحالی که گرهی شالگردنش رو شل تر میکرد گفت
-با اینکه یکم بی ادبانه بود...ولی قبوله
پالتو و شالگردنش رو درآورد که دوباره تیشرت مشکی و نازکش خودنمایی کرد
سان لبخندی زد و دست وویونگ رو کشید و به اتاق برد
-اینجا اتاق منه...
وویونگ به تخت یک نفره اشاره کرد و گفت
-فکر کنم یه نفر باید رو زمین بخوابه!سان سرش رو به دو طرف تکون داد و روی تخت نشست
-من اینکارو نمیکنمیه ابروش رو بالا انداخت و ادامه داد
-میدونم که تو هم نمیخوای روی زمین بخوابی-درسته،چون نمیخوام مزایای بوی فرند بودن رو از دست بدم
درحالی که سمت تخت میرفت با لحن شیطونی این رو گفت و منتظر واکنشی از طرف سان شد
-عادلانس
YOU ARE READING
PLAY with me
Fanfiction"چرا زودتر تمومش نکردی وقتی فهمیدی واقعا عاشقش شدی؟" Couple:woosan