وانشات

312 90 31
                                    


LOST WITHOUT YOU

Couple : Chanbaek

Genre : Romance ,Angest,School ,SMUT+18

Writer: ZIZI

مثل همیشه فارق از همه جا سرش رو روی میزش بود و هنزفری هاش رو توی گوشش گذاشته بود و آهنگ‌های مورد علاقشو گوش می‌داد. خوشحال از اینکه هیچ کدوم از همکلاسیاش کاری باهاش نداشتن و میزاشتن توی حال خودش باشه.یه جورایی همشون میدونستن بکهیون واقعا دلش نمی‌خواد با کسی حرف بزنه و خوشحال بود که حتی قلدرهای کلاس هم به این مسئله گیر نمی دادن و میزاشتن توی دنیای خودش غرق باشه.دنیایی که بکهیون برای خودش ساخته بود کوچیک و دنج بود به طوری که فکر می‌کرد جز خودش کسی نمی‌تونه توی اون دنیا جا بشه.

بلاخره زنگ کلاس خورده شد و بکهیون از حرکات اطرافش متوجه نشستن بچه‌های کلاس سرجاشون شد و اونم صاف نشست و هنزفریش رو در آورد و منتظر معلم ریاضیش شد.به محض ورود معلم پسری همراهش وارد کلاس شد و توجه همه و حتی بکهیون بهش جلب شد اما بکهیون هرگز فکرش رو نمی‌کرد توی اون روز کاملا عادی کل زندگیش از این رو به اون رو بشه و تمام دلیلش به پسری که همراه معلمش بود ختم بشه.

آقای کیم چند ضربه روی میز زد تا همهمه‌های توی کلاس تموم بشه و چند باری مطابق عادتش صرفه زد تا صداش رو صاف کنه و بعد نگاهی به چهره‌های روبه‌روش انداخت.

_ امروز میخوام یک همکلاس جدید رو بهتون معرفی کنم،پارک چانیول.

از امروز به کلاس شما می پیونده و ازتون میخام دوستای خوبی براش باشین.

پسر کنار آقای کیم تعظیم نود درجه‌ای کرد.

_ من پارک چانیول هستم،همکلاسی جدیدتون،عاشق موسیقی‌ام و دوستای زیادی دارم،زیاد میخندم و عاشق خوش گذروندنم.لطفا باهام مهربون باشین.

کل کلاس از شیوه معرفی چانیول به خنده افتادن که آقای کیم نگاه بدی بهشون انداخت.

بکهیون نگاهی به لبخند پسر انداخت و با خودش فکر کرد چرا انقدر اون لبخند احمقانه به نظر می‌رسه. بعد کمی بیشتر به چهره پسر دقت کرد و وقتی گوش های بزرگ چانیول رو دید زیر لب زمزمه کرد.

_ یودای احمق.

اما یکدفعه متوجه شد که کل کلاس دارن نگاهش می کنن،هیچ وقت همچین چیزی پیش نمیومد و بکهیون یک لحظه حس کرد کلمه یودای احمق رو بلند ادا کرده اما امکان نداشت،چون حالت عادی هم وقتی حرف می‌زد کسی نمی‌تونست صداش رو بشنوه،اما وقتی که متوجه شد اون پسر قد بلند با همون لبخند احمقانش داره به سمتش میاد متعجب تر سر جاش صاف نشست تا اینکه اون پسر دقیقا کنارش بود،برای یک لحظه آب دهانش رو قورت داد و منتظر بود برای اینکه بهش گفته بود یودای احمق عذر خواهی کنه که چانیول پیش دستی کرد.

گمشده بدون توDonde viven las historias. Descúbrelo ahora