[7] a theater scene

1.4K 83 30
                                    

همیشه چیزی توی چشم هاش اشتباه به نظر میومد

Oops! Questa immagine non segue le nostre linee guida sui contenuti. Per continuare la pubblicazione, provare a rimuoverlo o caricare un altro.

همیشه چیزی توی چشم هاش اشتباه به نظر میومد.
سبزی چشم هاش و گرمي لبخندش هزار آثار به تحریر در نیومده است.
اون یه فرشته بود.
به خصوص وقتی که میخندید، باید میدیدش.
و من بد ترین پارادوکس زندگی رو دیدم،
اینکه چطور یک فرشته تمام زندگیت رو به جهنم تبدیل میکنه.

‌‌
warnings : None


اکانت نویسنده :
larry_ff_translate


کامل شده (completed)  33 تا پارت


کاپل های اصلی : لری، زیام
(متمرکز رو لری)


اسمات : نداره


ژانر :
RPF AU* , ANGST* ,* , ROMANCE*

*(ژانری که داستان درباره شخصیت های واقعیه ولی توی محیط زندگی واقعیشون قرار ندارن)

*(اصطلاحیه برای فیکایی که شخصیتشون توی مشکلات عاطفی قرار دارن به کار میره و فیک بعضی صحنه های ناراحت کننده، درام و غمگین داره)

*(روابط عاشقانه)



‌جیزز چقد من گریه کردم بخاطر این (احساسی عز فاک)
چرا نمیتونم لوییو از فف بکشم بیرون بغلش کنم؟؟
(اشک های فراوان)

بخونین، قشنگه:")


اگه خوندینش نظرتون راجبش؟

لاو یو عال💙

best LARRY stories Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora